شیشه باز

لغت نامه دهخدا

شیشه باز. [ شی ش َ / ش ِ ] ( نف مرکب ) محیل و حیله گر و دغل باز و شعبده باز. ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) ( از غیاث ) ( از برهان ) ( از آنندراج ) :
از سنگلاخ رز دل این شیشه باز من
خندان چو کبک مست ز کوه و کمر گذشت.
صائب ( از آنندراج ).
|| فرقه بازیگران رقاص که شیشه بر سر گرفته رقص کنند. ( غیاث ). || ( اِ مرکب ) آفتاب. ( ناظم الاطباء ). کنایه از آفتاب است. ( از برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - محیل حیله گر دغا باز . ۲ - آنکه با گوی و ساغر شعبده بازی کند . ۳ - آفتاب .

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص فا. ) = شیشه بازنده : ۱ - (کن . ) محیل ، حیله گر، دغاباز. ۲ - آن که با گوی و ساغر شعبده بازی کند. ۳ - آفتاب .

فرهنگ عمید

حیله گر، مکار، حقه باز، شعبده باز.

پیشنهاد کاربران

بپرس