صحیح و اعم

لغت نامه دهخدا

صحیح و اعم. [ ص َ ح ُ اَ ع َم م ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ( اصطلاح اصول فقه ) حاصل آن اینکه در صورت ثبوت حقیقت شرعیه آیا الفاظی که شارع اسلام برابر ماهیات مجعوله و مخترعة اعم از عبادات مانند صلوة، حج ، صوم ، زکوة و یا معاملات وضع کرده است ، خاص ماهیتی است که صحیح باشد یعنی اثر مطلوب از آن ، بر وی مترتب شود و یا این اسامی خاص ماهیت صحیح و کامل نیست و بر ماهیت های فاسد یعنی فاقد اجزا و شرایط لازمه نیز گفته میشود، و بعبارت دیگر این الفاظ، ماهیت ها را اعم از صحیح و فاسد شامل میشود. طرفداران شق نخست را صحیحی و قائلین به شق دوم را اعمی نامند و هر دو طرف برای اثبات گفته خود و یا نقض قول خصم ادله ای اقامه کرده اند که تفصیل آن در کفایة الاصول چ 1341 صص 20 - 29 و مقالات الاصول تألیف شیخ ضیاءالدین عراقی و تقریرات سیدابوالقاسم خوئی ج 1 درج است.

فرهنگ فارسی

مبحثی است در علم اصول فقه و حاصل آن اینکه در صورت ثبوت حقیقت شرعیه آیا الفاظی که شارع اسلام برابر ماهیات مجعوله و مخترعه اعم از عبادات مانند صلوه حج صوم زکوه و یا معاملات وضع کرده است

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صحیح و اعم از مباحث اصولی می باشد.
صحیح و اعم عبارت است از وضع الفاظ عبادات و معاملات برای خصوص معنای صحیح آنها یا اعم از صحیح و فاسد.
کاربرد
از آن در مباحث الفاظ اصول فقه سخن گفته اند.
مراد از الفاظ عبادات
آیا مراد از الفاظ عبادات، همچون صلات و زکات ، و معاملات از قبیل بیع در کاربرد شارع ، معنای صحیح آن است؛ یعنی عبادت و معامله ای که اجزا و شرایط آن تام می باشد؛ به گونه ای که به کار بردن لفظ در معنای ناقص (فاقد جزء یا شرط معتبر) مجاز خواهد بود، یا مراد از آن اعم از صحیح و فاسد است. در نتیجه اطلاق آن بر فرد ناقص نیز حقیقت خواهد بود؟ اصولیان اختلاف نظر دارند.
ثمره بحث
...

دانشنامه آزاد فارسی

صَحیح و اَعَمّ
اصطلاحی در اصول فقه، مبنی بر این که آیا الفاظ عبادات و معاملات مانند لفظ «صلاة» و «بیع» در زبان شرع، وضع شده اند برای معنای صحیح شرعی که واجد جمیع شرایط و اجزاء شرعی باشند، یا نه برای اعم از صحیح و فاسد وضع شده اند. برای نمونه معنی حقیقی لفظ نماز در زبان شارع، نماز صحیح شرعی دارای اجزا و شرایط است، یا نماز فاسد ناقص را نیز شامل می شود؟ ثمرۀ این مبحث در اجرای اصالةالاطلاق ظاهر می شود. چون کسی که قائل به اعم باشد (اعمّی) می تواند در موقع شک به اصالةالاطلاق تمسّک جوید، به خلاف کسی که قائل به اخصّ باشد. مثلاً مولی فرموده «نماز بخوان» تردید داریم آیا سوره هم جزء نماز است یا خیر؛ اگر أَعَمّی باشیم چون به نماز بی سوره هم «صلاة» اطلاق می شود، طبعاً درصورت تردید با تمسک به اصالةالاطلاق می گوییم نماز بی سوره هم کافی است، امّا اگر اخصّی باشیم، بنابراین مبنا چون نماز وضع شده برای نماز صحیح طبعاً در صحّت نماز بی سوره و نیز در صدق عنوان تردید داریم، پس نمی توان با اصالة الاطلاق اعتبار جزئیت سوره را نفی کرد.

پیشنهاد کاربران

بپرس