صریر


معنی انگلیسی:
cry, grating sound

فرهنگ اسم ها

اسم: صریر (پسر) (عربی) (تلفظ: sarir) (فارسی: صَریر) (انگلیسی: sarir)
معنی: آواز، صدا، ( در قدیم ) صدایی که از قلم در وقت نوشتن ایجاد می شود، صدایی که از در هنگام باز و بسته شدن بر می خیزد
برچسب ها: اسم، اسم با ص، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

صریر. [ ص َ ] ( ع مص ) فریاد کردن و بانگ سخت برآوردن. || بانگ زدن گوش کسی از باعث تشنگی. || سرمازده شدن گیاه. ( منتهی الارب ). || جرست کردن قلم و در و پالان شتر و محمل و آنچه بدان ماند. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِ ) بانگ قلم. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). آواز قلم که بوقت نوشتن برآید. ( غیاث اللغات ) :
گفت آن قصب که با نیرو بود دبیران دیوان را شاید که قلم بقوت رانند تا صریر آرد و نبشتن ایشان را حشمت بود. ( نوروزنامه ).
از وزیران مشرق و مغرب
بصریر قلم گرفت سریر.
سوزنی.
صورت عقل را به دارالملک
بصریر قلم کند تصویر.
سوزنی.
لشکر عادند و کلک من چو صرصر از صریر
نسل یأجوجند و نطق من چو صور اندر صدا.
خاقانی.
وی بصدای صریر خامه جان بخش تو
تاج ده اردشیرتخت نه اردوان.
خاقانی.
صریر خامه ٔمصری میانه توقیع
صهیل ابرش تازی میانه هیجا.
خاقانی.
کوس ماند به کمان فلک اما عجب آنک
زو صریر قلم تیر به جوزاشنوند.
خاقانی.
|| آواز. آواز آب. آواز دوک :
خنیاگر زن ، صریردوک است
تیر آلت جعبه ملوک است.
نظامی.
وهم آن کز مار باشد آن صریر
که همی جنبد بتندی از حصیر.
مولوی.
همچنین تا برسید بر کنار آبی که سنگ از صلابت او بر سنگ همی آمد و صریرش بفرسنگ همی رفت. ( گلستان ).
|| بانگ در. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). آواز در بوقت بستن و گشادن. ( غیاث اللغات ) :
گفته با زایران صریر درت
مرحبا مرحبا در آی در آی.
ابوالفرج رونی.
ای ز سریر زرت گنبد باهل حقیر
وی ز صریر درت پاسخ سائل نعم.
خاقانی.
چو راوی خاقانی آوا برآرد
صریر در شاه ایران نماید.
خاقانی.
از صریر در او چار ملائک به سه بعد
پنج هنگام دم صور به یک جا شنوند.
خاقانی.
|| بانگ ملخ. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( مهذب الاسماء ): دبیب عقارب بلا و صریر جنادب هوا بیفتاد.( ترجمه تاریخ یمینی ص 436 ). آن نواحی از دبیب عقارب و صریر جنادب خالی گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 213 ). || بانگ محمل و مانند آن. ( منتهی الارب ). || آواز نعلین. ( غیاث اللغات ) ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

بانگ بر آوردن، فریادکردن، صدای قلم بوقت نوشتن
۱ - ( مصدر ) فریاد کردن بانگ سخت بر آوردن . ۲ - ( اسم ) آواز قلم به وقت نوشتن . ۳ - آواز آب دوک در ( به وقت باز کردن و بستن ) ملخ نعلین .

فرهنگ معین

(صَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) فریاد کردن . ۲ - (اِ. ) آواز قلم به وقت نوشتن .

فرهنگ عمید

۱. صدایی که از قلم نی به وقت نوشتن برمی آید.
۲. [مجاز] آواز، صدا.

پیشنهاد کاربران

به صدای قیژ قیژ قلم هنگام نوشتن صریر میگن
بانگ کردن در بازی شهربانو
بانگ قلم

بپرس