صمت


مترادف صمت: خاموشی، خموشی، سکوت

متضاد صمت: گویایی

لغت نامه دهخدا

صمت. [ ص َ ] ( ع مص ) خاموش بودن. ( منتهی الارب ) ( ترجمان علامه جرجانی ). خاموش شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). سکوت. || بسته شدن زبان مریض. ( منتهی الارب ). || خاموشی. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ). مقابل ذکر.

صمة. [ ص ِم ْ م َ ] ( ع ص ) مرد دلاور. دلیر. ( مهذب الاسماء ). || ( اِ ) شیر بیشه. || مار نر. || خارپشت ماده. || سربنده قارورة. ج ، صِمَم.

صمة. [ ص ِم ْ م َ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲبن طفیل بن قرة القشیری از شعرای عصر اموی است و در بادیةالعراق سکونت داشت و به شام منتقل گشت ، سپس به غزای دیلم رفت و در حدود سال 95 هَ. ق. در طبرستان درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ص 435 ).

فرهنگ فارسی

خاموش شدن، ساکت شدن، خاموشی، سکوت
( اسم ) سکوت خاموشی .

فرهنگ معین

(صُ یا صَ ) [ ع . ] (اِمص . ) سکوت ، خاموشی .

فرهنگ عمید

خاموش شدن، ساکت شدن، خاموشی، سکوت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
. صمت به فتح (ص) به معنی سکوت است یعنی: یکسان است بر شما چه آنها را بخوانید و چه ساکت باشید.

جدول کلمات

خاموشی, سکوت

پیشنهاد کاربران

"صمت" به معنای خاموشی است
از این رو "واج های صامت" رو داریم یعنی واج های بیصدا
و "واج های مصوت" یعنی صدادار
خاموشی ، سکوت
باسلام .
کلمه صمت به خودی خود معنی درستی درزمینه وزرارت نمیدهد.
اما مخفف ص، صنعت م، معدن ت، تجارت
میشوداستفاده کردماوزارت سکوت. یاخاموشی نداریم درمجموع بهتربود ازکلمه دیگری برای وزارت استفاده میکردید.

بپرس