ظران

لغت نامه دهخدا

ظران. [ ظُرْ را ] ( ع اِ ) ج ِ ظُرَر و ظریر.

ظران. [ ] ( ع اِ ) الماس. صاحب الجماهر گوید: و یظن بعضهم ان الظران هوالألماس و لیس به و انما هو اسم مأخوذ من الظر و هو القطع الذی منه تسمی الظران ظراناً و هو ماءالحدیدالذکر المسقی ( ؟ ). رجوع به الجماهر ص 92 و 93 شود.

ظران. [ ظَ ] ( اِخ ) موضعی است.

فرهنگ فارسی

الماس .

پیشنهاد کاربران

بپرس