عثرات

لغت نامه دهخدا

عثرات. [ ع َ ث َ ] ( ع اِ ) ج ِ عثرة. لغزش. ( از غیاث اللغات ). || خطا و سهو. ( ناظم الاطباء ) : تا در حضرت پادشاه عثرات ایشان را شفیع شد. ( جهانگشای جوینی ). سلطان عفو و اغضا کرد و از عثرات او تجاوز و اغماض واجب داشت. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به عثرت و عثرة شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع عثرت ۱ - لغزشها بسر در افتادگی ها . ۲ - خطاها سهوها .
جمع عثره خطا و سهو

فرهنگ معین

(عَ ثَ ) [ ع . ] (اِمص . ) ج . عثرت .

فرهنگ عمید

= عثرت

پیشنهاد کاربران

مُقِیلَ الْعَثَرَات‏: از اسماء و صفات خداوند به معنای درگذرنده از لغزش ها.
مقیل: اسم فاعل از ریشه قول و باب اقاله.
افعل، یفعل، افعال/إِفَالَة
أَقَالَ ( در اصل، أَقوَلَ ) ، یُقِیلُ ( در اصل یُقوِلُ ) ، إِقَالَة
...
[مشاهده متن کامل]

نکته:
باب إِفْعال، مصدر دیگری دارد که بر وزن "إِفَالَة" می آید مانندِ : إنارة ـ إقامة ـ إجازة ـ إدارة ـ إضاءة ـ إجابة و. . .

بپرس