عجما

لغت نامه دهخدا

عجما. [ ع َ ] ( ع ص ) کسی را گویند که بهیچ خیر وشری وانرسیده باشد. ( آنندراج ) ( برهان ) :
صورت مردم عقل است نگاریده او
چو از او عقل جداگشت همانا عجماست.
محمد عثمان ( از لغت فرس ، از حاشیه برهان ).
|| در عربی حیوان غیرذی عقل و زنی که قادر بر سخن کردن نباشد. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به عجماء شود.

فرهنگ عمید

بی زبان، زبان بسته.

پیشنهاد کاربران

در حدیثی از حضرت علی علیه السلام نام آسمان هفتم عجما است
چنانچه حسین بن علی علیه السّلام فرمود:
امیرالمومنین علیه السّلام در مسجد جامع کوفه بود که مردی از اهل شام در برابرش به پاخواست و پرسش هائی از آن حضرت نمود و از آن جمله این بود که عرض کردیا امیر المؤمنین مرا از رنگ های آسمان ها و نام هایشان خبر ده حضرت به او فرمود: آسمان دنیا نامش رفیع است و از آب و دود آفریده شده است و آسمان دوم نامش قیدوم است که برنگ مس است و آسمان سوم نامش ماروم است که به رنگ برنج است و آسمان چهارم نامش ارقلون و برنگ نقره است و آسمان پنجم نامش هیضمون ( هیفون ) و به رنگ طلا است و آسمان ششم نامش عروس است و آن یاقوت سبزی است و آسمان هفتم نامش عجما است و دری است سفید حدیث طولانی است مورد نیاز از آن را نقل کردیم. ( منبع: الخصال / ترجمه فهری، ج ۲، ص: ۳۸۵ ) .
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس