عدنانی

/~adnAni/

لغت نامه دهخدا

عدنانی. [ ع َ نی ی ] ( ص نسبی ) منسوب بعدنان.
- باغ عدنانی ؛ در کوشک باغ عدنانی. ( تاریخ بیهقی ).و از سرای عدنانی به باغ فرورود. ( تاریخ بیهقی ).
- سرای عدنانی ؛ سرایی بوده است بشهر نیشابور : از راه بدرگاه آمد و در دهلیز سرای پیشین عدنانی ببست و از این سرای گذشته و از سرای دیگر سخت فراخ و نیکو گذشت. و بودی که سلطان آنجا بودی به سرای عدنانی و آنجا بار دادی. ( تاریخ بیهقی ص 56 ). و از سرای عدنانی به باغ فرورود. ( تاریخ بیهقی ص 123 ). و امیر مسعود در صفه سرای عدنانی نشسته بود با ندیمان. ( تاریخ بیهقی ص 124 ).

فرهنگ فارسی

یا [ تازی ] قومی است سامی ساکن شبه جزیره عربستان در جنوب غربی آسیا . بهنگام ظهوراسلام ساکنان عربستان بدو دسته بزرگ تقسیم میشدند : قحطانیان در جنوب و عدنانیان در شمال . مورخان عرب این هر دو دسته را عرب غیر اصلی میدانستند در مقابل عرب بائده بدین جهت اعراب بائده را [ عاربه ] و قحطانیان را [ معتربه ] و عدنانیان را [ مستعربه ] مینامیدند . بعض دیگر قحطانیان را هم جزو عاربه محسوب داشته اند . در یمن و نقاط جنوبی عربستان مردمی پیش از ظهور اسلام سکونت داشتند که عرب آنان را اعراب قحطانی مینامند و می گویند ایشان از نسل یعرب بن قحطان اند. عدنانیان یا اعراب اسماعیلی نژاد خود را به اسماعیل بن ابراهیم میرسانند و بهمین جهت مورخان عرب آنان را [ مستعربه ] می نامند . مسکن این اعراب در تهامه نجد و حجاز بود و تا مرزهای شام و حدود عراق کشیده میشد . اعراب اسماعیلی از حیث نظام اجتماعی زبان و دین با قحطانیان اختلاف زیاد داشتند . از حیث نظام اجتماعی اسماعیلیان صحرانشین بیابان گرد بودند ( مانند اعراب بدوی ) در صورتیکه قحطانیان شهرنشین و اهل بنا و عمارت و آبادی بودند.

پیشنهاد کاربران

بپرس