عرفاء

لغت نامه دهخدا

عرفاء. [ ع َ ] ( ع ص ) شتر بافش. ( از منتهی الارب ). ناقة عرفاء، ماده شتر که سنام وی چون عُرُف و مکان مرتفع شده باشد، و یا بر گردن او یال مانند به وجود آمده باشد. ( از اقرب الموارد ). ج ، عُرف. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) کفتار. بسبب افزونی موی گردنش بدین نام خوانده شده است. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

عرفاء. [ ع ُ رَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عَریف. ( منتهی الارب ). رجوع به عریف شود. || ج ِ عارف. ( ناظم الاطباء ). ج ِ عارف ، چنانکه علماء و شعراء جمع عالم و شاعر باشد. ( از آنندراج ) ( از غیاث اللغات ). در تداول فارسی معمولاً جمع «عارف »تلقی شود. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عارف شود.

پیشنهاد کاربران

ارباب سلوک ؛ پارسایان و مردمان زاهد از دنیا گذشته. عرفا. ( ناظم الاطباء ) .

بپرس