عزیمه

لغت نامه دهخدا

عزیمه. [ ع َ م َ / م ِ ] ( از ع ، اِ ) عزیمة. عزیمت. تعویذ و افسون. ( ناظم الاطباء ). رجوع به عزیمة و عزیمت شود. || آیه ای از قرآن مجید که بر آفت رسیده به امید به شدن خوانند. ( ناظم الاطباء ). عزیمة. رجوع به عزائم و عزیمة شود.

فرهنگ فارسی

اراده ثابت وموکد، دعاوافسون که بر آفت رسیده وبیماربخوانندبرای شفایافتن او
عزیمه عزیمت تعویذ و افسون

پیشنهاد کاربران

بپرس