عفعن

پیشنهاد کاربران

عفن، تعفن، متعفن، عنیف، عفعن
گندیده، بدبو، زهم _ آلوده_ بوی نامطلوب
تا چشم کار می کرد همه جا جنازه افتاده بود بوی نَتَن و " عَفْعَن" فضا را پر کرده بود.
عفن ؛ خوانده میشود = عَفِن _ عفعن؛ خوانده می شود = عَفْعَن

بپرس