عیث

لغت نامه دهخدا

عیث. [ ع َ] ( ع مص ) تباه کردن. زیان و تباهی رسانیدن گرگ در رمه. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). فاسد کردن ، چنانکه گویند: عاث الذئب فی الغنم ؛ یعنی گرگ گوسفندان را تباه و فاسد کرد. || شتاب کردن در انفاق مال ، و یا تبذیر و تباه کردن آن. ( از اقرب الموارد ). عُیوث. عَیَثان. رجوع به عیثان شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - تباهی . ۲ - زیان .

فرهنگ معین

(عَ یا عِ ) [ ع . ] (اِمص . ) ۱ - تباهی . ۲ - زیان .

فرهنگ عمید

۱. فاسد کردن، تباه کردن.
۲. زیان کاری.

جدول کلمات

تباهی

پیشنهاد کاربران

بپرس