غزیر

لغت نامه دهخدا

غزیر. [ غ َ ] ( ع ص ) بسیار از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). الکثیرمن کل شی ٔ. یقال : مطر غزیر و علم غزیر و حفظ غزیر. ( اقرب الموارد ). وافر. || اشتر بسیارشیر. ( مهذب الاسماء ). ج ، غِزار. ( المنجد ) ( مهذب الاسماء ).

غزیر. [ غ َ ] ( اِخ ) شهری است در لبنان واقع در کسروان. در آن آثاری از بنی عساف به یادگار مانده است. ( از اعلام المنجد ).

فرهنگ فارسی

فراوان وبسیارا هرچیز
( صفت ) بسیار از هر چیز وافر .
شهریست در لبنان واقع در کسروان در آن آثاری از بنی عساف بیادگار مانده است

فرهنگ معین

(غَ ) [ ع . ] (ص . ) بسیار از هر چیز، وافر.

فرهنگ عمید

فراوان و بسیار از هر چیز.

پیشنهاد کاربران

بپرس