غلل

لغت نامه دهخدا

غلل. [غ َ ل َل ْ ] ( ع مص ) تشنه گردیدن مرد یا شتر. ( از منتهی الارب ). تشنه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || آب شیره نخوردن شتر. || ( اِمص ) سوزش و سختی تشنگی. یا تشنگی. سوزش شکم. ( از منتهی الارب ). تشنگی و سوزش. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). العطش و قیل شدته ، و قیل حرارته. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) بیماریی است مر گوسپندان را. ( منتهی الارب ). مرضی است گوسفند را. ( از اقرب الموارد ). || آب روان در میان درختان. ج ، اَغلال. ( منتهی الارب ). آب که در میان درخت برود. ( مهذب الاسماء ). آبی که در میان درختان رود. ( از اقرب الموارد ). || آب برروی ریگ که گاه پیدا و گاه ناپیدا شود. ( منتهی الارب ). آبی که جریان ندارد و بر روی زمین اندکی ظاهر شودو گاه ناپیدا و گاه پیدا گردد. ( از اقرب الموارد ). || پالونه. ( منتهی الارب ) ( دهار ). ظرفی مانند کفگیر که چیزها در آن صاف کنند. مصفاة. ( اقرب الموارد ). رجوع به پالونه شود. || گوشتی که هنگام پوست کندن بر پوست بماند. ( از اقرب الموارد ).

غلل. [ غ ُ ل َل ْ ] ( ع اِ ) ج ِ غُلَّة. ( اقرب الموارد ). رجوع به غُلَّة شود.

فرهنگ عمید

= غله۲

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱۶(بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس