فاقت

لغت نامه دهخدا

فاقت. [ ق َ ] ( ع اِمص ) فاقة. فقر وبینوائی : اهل مکنت به فقر و فاقت ممتحن گشتند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 4 ). رجوع به فاقه شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) نیازمندی فقر تنگدستی .

فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . فاقة ] (اِ. ) نک فاقه .

پیشنهاد کاربران

بپرس