فامی


معنی انگلیسی:
chromatic

لغت نامه دهخدا

فامی. [ می ی ] ( ص نسبی ) منسوب به فامه. رجوع به فامة شود. || منسوب به احمد فامی نیشابوری. ( سمعانی ). || میوه فروش. ( تاریخ بیهقی ). رجوع به فامة شود. || شیرفروش. ( منتهی الارب ). ظاهراً درست به نظر نمیآید.

فرهنگ فارسی

منسوب به فامه . منسوب به احمد فامی نیشابوری .

پیشنهاد کاربران

بپرس