قابلمه کاری کرد

لغت نامه دهخدا

قابلمه کاری کردن. [ ل َ م َ/ م ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در اصطلاح زرگرها، ورقه نازک از فلز روی چیزی کشیدن. روکش کردن. آب طلا یا نقره دادن. مطلا کردن. مفضض کردن . || و مجازا به معنی سعی کردن و کوشش.

پیشنهاد کاربران

بپرس