قانع جرفادقانی

لغت نامه دهخدا

قانع جرفادقانی. [ ن ِ ع ِ ج ُ دَ ] ( اِخ ) نامش محمد و در بدایت عمر نساجی کردی پس از آن روی بصحبت فضلا آوردی. غزل و قصیده هر دو را میگوید و اینک نمونه ای از اشعار وی :
اصل ایمان نور یزدان بحر عرفان بوالحسن
کز قضای حق نبودی نارضا در هیچ باب
معدن حلم و مروت منبع جود و سخا
مخزن صدق و فتوت هادی راه صواب
از پی بزم نشاطش ماه و زهره مشتری
آن یکی جام می این ساقی دگر خنیاگر است
آنکه ذات بی همالش ز التفات ذوالجلال
جز خدا و مصطفی از هرچه باشد برتر است.
( مجمعالفصحاء ج 2 ص 425 ).

فرهنگ فارسی

نامش محمد و در بدایت عمر نساجی کردی پس از آن روی بصحبت فضلا آوردی .

پیشنهاد کاربران

بپرس