قبلی

/qabli/

مترادف قبلی: آخری، پیشیین، سابق، قدیمی

متضاد قبلی: بعدی

برابر پارسی: پیشین

معنی انگلیسی:
foregone, old, onetime, past, posterior, preceding, previous, prior, pro-, quondam, whilom, yester

لغت نامه دهخدا

قبلی. [ ق ُ لا ] ( اِخ ) موضعی است میان غُرَّب و ریّان. ( منتهی الارب ).

قبلی. [ ق َ ب َ لی ی ] ( ع ق ) آشکارا و نمایان. ( منتهی الارب ). گویند: رأیته قبلیاً؛ یعنی دیدم او را آشک-ارا و نم-ای-ان. ( منتهی الارب ).

قبلی. [ ق َ ب َ لی ی ] ( ص نسبی ) نسبت است به قَبَلَة و آن شهری است. ( منتهی الارب ). رجوع به قبلة شود.

قبلی. [ ق ِ لی ی ] ( ع ص نسبی ) نسبت است به قِبلَة. || جنوبی. طرف جنوب. ( ناظم الاطباء ).

قبلی. [ ق َ ب َ لی ی ] ( اِخ ) ابویعقوب. محدث است. ( منتهی الارب ).

قبلی. [ ق َ ب َ لی ی ] ( اِخ ) محمدبن عمربن حفص بن حکم مکنی به ابوبکر از محدثان است. ( الانساب سمعانی ) ( منتهی الارب ). وی به فلاد آمد و در آنجا از محمدبن عبدالعزیزبن مبارک و هلال بن علاء و حسن بن عصام بن بسطام و جعفربن محمدبن حجاج رقی و جز ایشان روایت کرد و از وی ابوبکر شافعی و عمربن محمدبن زیات و محمدبن عبداﷲبن سخیر و ابوالفتح محمدبن حسین موصلی و ابوبکر احمدبن ابراهیم بن شاذان و ابوحفص بن شاهینی روایت دارند. ابوالحسن دارقطنی گوید:محمدبن عمر قبلی جداً ضعیف است. ( الانساب سمعانی ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب است به قبله ۲ - طرف جنوب .
محمد بن عمر بن حفص بن حکم مکنی به ابوبکر از محدثان است .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَنظُرْ: تا نگاه کنم (چون جواب شرط جمله قبلی است جزم گرفته)
معنی نُدْخِلْکُم: شما را داخل می کنیم (جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله قبلی است )
معنی نَزِدْ: می افزاییم(جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله قبلی است )
معنی نُعَذِّبْ: عذاب می کنیم (جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله قبلی است )
معنی نَعْمَلْ: تا عمل کنیم(جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله قبلی است )
معنی نُغْرِقْهُمْ: غرقشان می کنیم(جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله قبلی است )
معنی نَّغْفِرْ: تا بیامرزیم(جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله قبلی است )
معنی نُّقَاتِلْ: تا بجنگیم (جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله قبلی است )
معنی نَکُن: تا باشیم(جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله قبلی است )
معنی نُنَزِّلْ: نازل کنیم (جزمش به دلیل شرط واقع شدن برای جمله قبلی بوده)
معنی نُؤْتِهِ: به او می دهیم(جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله قبلی است )
معنی یُؤْتِ: می دهد (جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله قبلی است)
معنی یُؤْتِکُمْ: به شما می دهد (جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله قبلی است)
معنی یُؤَخِّرْکُمْ: تا شما را مهلت دهد (جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله قبلی است)
معنی یَأْتِ بِـ: می آورد(جزمش به دلیل جواب واقع شدن برای جمله قبلی است)
ریشه کلمه:
قبل (۲۹۴ بار)
ی (۱۰۴۴ بار)

دانشنامه عمومی

قبلی (تونس). قبلی ( به عربی: قبلی ) یک منطقهٔ مسکونی در تونس است که در استان قبلی واقع شده است. [ ۱] قبلی ۲۸٬۰۸۱ نفر جمعیت دارد.
عکس قبلی (تونس)عکس قبلی (تونس)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

prior (صفت)
پیشین، قبلی، مقدم، جلوی، از پیش، اسبق، اولی

former (صفت)
پیشین، قبل، قبلی، پیشی، سابق، جلوی، سابقی، دارای انتای مربع، در جلو

previous (صفت)
پیشین، قبلی، مقدم، جلوتر، سابقی، اسبقی

aforetime (صفت)
پیش تر، قبلی

past (صفت)
قبلی، قدیمی، گذشته، سابق، ماقبل، ماورای، پایان یافته، وابسته بزمان گذشته

foregone (صفت)
قبلی

fore (صفت)
پیشین، قبلی، پیش، جلوی

quondam (صفت)
قبلی، مربوط به چندی قبل

فارسی به عربی

سابق , سلف , مسبق

پیشنهاد کاربران

أَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِکَ الْکَرِیمِ أَنْ یَنْقَضِیَ عَنِّی شَهْرُ رَمَضَانَ أَوْ یَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَیْلَتِی هَذِهِ وَ لَکَ قِبَلِی ذَنْبٌ أَوْ تَبِعَهٌ تُعَذِّبُنِی عَلَیْهِ. ( دعای مربوط به شب های دهه آخر ماه رمضان )
...
[مشاهده متن کامل]

پناه می ‏آورم به عظمت وجه کریمت، از اینکه ماه رمضان‏ از من سپری شود، یا سپیده این شبم طلوع کند، و از جانب من گناهی یا نتیجه کاری در نزد تو مانده باشد، که مرا بر آن عذاب نمایی.
واژه " قِبَل" به معنی ؛جانب و نزد و پیش؛ می باشد.
وقتی واژه قِبَل به یاء متکلم اضافه شود به معنی " جانب من و پیش من" می باشد.

برای صحبت کردن درباره گذشته در زبان انگلیسی از لغات مختلفی استفاده میشه که بسته به نوع جمله میتونه لغت مورد نظر متفاوت باشه ولی ما در فارسی بجای اکثر اون ها از کلمه "قبل" و "قبلی" و "قبلا" استفاده میکنیم. مهم ترین این کلمات:
...
[مشاهده متن کامل]

before
previously
previous
past
earlier
last
then
used to
formerly
former
prior
ago
already
in advance

بعدی: پسین
قبلی: پیشین
بعدی: پیشرو
قبلی: پسرو
پیشین ، گذشته

بپرس