قرمه

/qorme/

معنی انگلیسی:
preserved meat, potted meat, corned beef

لغت نامه دهخدا

( قرمة ) قرمة. [ ق َ م َ ] ( ع اِ ) پوست پاره ای که از بینی ستور بریده و آونگان گذارند جهت نشان. || نشانی است که بر تیر قمار نمایند مانند قرم شتر را. || جامه ای که بدان فرش را پاک کنند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

قرمة. [ ق ُ م َ ] ( ع اِ ) جای بریدن از بینی شتر. || پوست پاره بریده آونگان گذاشته جهت نشان. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
قرمه. [ ق ُ م َ / م ِ ] ( ترکی ، اِ ) نوعی خورش که مرکب است از گوشت خردکرده و سبزی و لوبیا و غیره. قرمه سبزی.
- قرمه کردن ؛ تکه تکه کردن. قیمه کردن. خرد کردن.

فرهنگ فارسی

ماخوذازترکی، درترکی قاورمه میگویند، گوشت ریزکرده تف داده برای نگاهداری یاتهیه خوراک
( اسم ) ۱ - گوشت ریزه ریزه کرده که آن را تف دهند و سپس از آن خوراک سازند یا در کوزه ای کرده سر آن را محکم بندند و در مواقع ضرورت از آن جهت تهیه خوراک استفاده کنند و این عمل در ده های ایران متداول است ۲ - گوشت بریان .
پوست پاره از بینی ستور بریده آونگان گذارند جهت نشان .

فرهنگ معین

(قُ مِ ) [ تر. ] (اِ. ) گوشتی که آن را خرد و در روغن تفت می دهند تا بتوان برای مدتی آن را نگه داری و استفاده کرد.

فرهنگ عمید

گوشت ریزکرده که آن را تف داده و نگه می دارند و یا از آن خوراک درست می کنند.

گویش مازنی

/ghorme/ گوشت ریز سرخ کرده جهت نگاهداری طولانی که اصل آن قورماتق ترکی به معنای سرخ کردن است

مترادف ها

fricassee (اسم)
قرمه، راگوی گوشت پرنده

پیشنهاد کاربران

واژه قرمه کاملا پارسی است در ترکی می شود سیاه یک واژه پارسی که در ترکی رفته است
دکتر کزازی در مورد واژه ی سیاه می نویسد : ( ( سیاه در پهلوی سیا syā و سیاو syāw بوده است . ) )
( ( زمین را بلندی نبُد جایگاه ؛
...
[مشاهده متن کامل]

یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ستاره ، به سر بر، شگفتی نمود؛
به خاک اندرون، روشنائی فزود. ) )
توضیح بیت : زمین در آغاز ارجمندی و والایی نداشت کانون تیر فام و سیاه بود خورشید بر فراز آن شگفتی آفرید و خاک تیره و تار را روشنایی بخشید.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 193 )
این واژه یعنی قرمه صد درصد پارسی است.

درود
جناب رضایی، سخن بر سر واژه "کاوورماک" نبود که شما آن را در نیاترکی نشان می دهی، آری کاوورماک یا قاوورماق کارواژه ای ترکی ست به چم پختن، تفت دادن یا بریان کردن و. . . که هر یک گونه ای گرم کردن یا گرما دادن هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه این کارواژه ی ترکی در قُرمه است یعنی ( گوشت ) گرما دیده و واژه های گرم و گرما نیز ریشه در گَرِمَ ( گرمَه ) اوستایی و غَرِمَ ( غرمَه ) سانسکریت دارند.
اکنون بر هر خرَد درست و عقل سلیمی به روشنی آشکار می شود که قرمه یا قاورمَه ( = گرما دیده، تفت داده ) از غرمَه یا گرمه از زبانهای آریایی به دست می آید نه آن کاگور و کاخور کذایی.
از این گذشته، پیشینه این زبان نیاترکی یا پروتوترکیکِ شما که بهتر است بگوییم [ترکی قدیم] چیست؟ از چه زمانی ست؟ از هزار سال چقدر فراتر می رود؟
آیا می توان بُنمایه های آن را که درباره آیینهای بودایی و مانوی ست و نویسندگانش نیز فرزانگان هندی و سغدی بودند را سرچشمه ای برای ریشه شناسی واژگان دانست؟ در برابر بنمایه های هزاران ساله اوستایی و سانسکریتی چه حرفی برای گفتن دارد؟! این کلبه پوشالی که به آن استناد می کنی به نسیمی بند است!
و هنگامی که وامواژه ای در آن ترکی قدیم راه یافته، خب طبیعی ست که در زبان فرزندانِ کوچرو اش که گویشهای ترکی باشند هم دیده شود این که دلیل نیست.
دانش ریشه شناسی باید با دیدی موشکافانه و با ژرفای نگاهی چند هزار ساله و بررسی بردبارانه همه ابعاد تاریخی، فرهنگی و پژوهش درباره پیوند میان اقوام کهن همراه باشد وگرنه همین می شود که شتابزده ریشه واژه ای را در "کاخور" ببیند و بر آن سرپوش گذارد!
-
زبان ترکی در آذربایگان ( و همچنین در شروان و آناتولی ) زبان وارداتیِ چند صد ساله ای بیش نیست، اگر می خواهید پژوهشگر زبان ریشه دار نیاکانتان باشید آن زبان پهلوی ست نه زبان ترکتازان صحراگردی که بنمایه های زبانشان به مغولستان و پیرامون باز می گردد!

ترکی منبع:Starostin, Sergei; Dybo, Anna; Mudrak, Oleg ( 2003 ) , “*KAgur - ”, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) , Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill
قرمهقرمه
واژه قرمه در ترکی، کارواژه ای ( فعلی ) می سازد که دارای معنای سرخ کردن، بریان کردن یا پختن است. ( قوورماق )
این واژه ( قرمه ) به گمان بسیار، ریشه در پارسی باستان و سانسکریت دارد و در اصل از واژه های گَرِمَ در پارسی و غَرِمَ در سانسکریت به معنی گرما، گرم کردن یا داغ شدن گرفته شده.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه گَرِمَ یا غَرِمَ پس از درون شدن به زبان ترکی قدیم، به ریخت قورمَه درآمده وهمان درونمایه و مفهومِ گرم کردن را این بار در قالب کارواژه ) فعل ) قوورماق به معنی پختن به کار گرفته است.
بسیاری از واژگانی که در نگاهِ نخست، ترکی می نمایند، ریشه در زبانهای کهنتری مانند سانسکریت، پهلوی و سغدی دارند، واژگانی که پس از درونشد به ترکی قدیم ( نیاترکی ) و پزیرش اندکی دگردیسی آوایی و رنگ و آبِ این زبان، به سادگی با دریافت یک پسوند کارواژه ساز ( ماق ) نقش کارواژه ای نیز در این زبان یافته اند.

در منابع معتبر نوشته شده قرمه واژه ایی یا فارسی یا فرانسوی است.
قرمه سبزی در اصل ترکی شده ی واژه ی غَرمَج سبزی است.
قرمه یعنی سرخ شده
اکثرا به اشتباه کلمه قیمه با کلمه قرمه هم معنی تلقی می شوند، ولی واقعیت این است که قیمه به گوشت تکه تکه گفته می شود ولی کلمه قرمه در زبان ترکی به چیز سرخ شده گفته می شود و چون اول گوشت باید سرخ شود و بعد به آن سبزی و لوبیا و دیگر مواد را اضافه کرد قرمه سبزی گفته میشود
ریزه گوشت

بپرس