قوهه

لغت نامه دهخدا

( قوهة ) قوهة. [ هََ ] ( ع اِ ) شیر مزه برگردیده چنانکه در آن اندکی شیرینی باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
قوهه. [ هََ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران. آب آن از رودخانه جاجرود. محصول آن غلات ، صیفی ، چغندر قند و شغل اهالی آنجا زراعت است. راه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

قوهه. [ هََ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان افشاریه ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران ، سکنه آن 346 تن.آب آن از قنات و رود کران. محصول آن غلات ، بنشن ، صیفی ، چغندر قند، لبنیات ، قلمستان و میوجات. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد و از طریق قهوه خانه علیخان سلطان کنار جادّه شوسه کرج به قزوین ماشین میرود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

دانشنامه عمومی

روستای قوهه روستایی سرسبز در شهرستان چهارباغ استان البرز است که در فاصله ۱۰ کیلومتری شهر چهارباغ و ۲۲ کیلومتری شهر کرج واقع است. این منطقه دارای باغات میوه و زمین های زراعی فراوان است. نام این روستا در سفرنامه ناصرخسرو آمده است[ ۱]
عکس قوهه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

قوهه ( ِ، َ ) =قوهی:
قوهستان، قهستان، کوهستان، گونه ای از پارچه یا جامه که پنبه ای باشد، شیری که مزه اش برگشته باشد و اندکی شیرین باشد.

بپرس