لغوب

لغت نامه دهخدا

لغوب. [ ل ُ / ل َ ] ( ع مص ) سخت مانده گردیدن. لغب. ( منتهی الارب ). مانده شدن. ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). ماندگی. مانده و رنجه شدن. رنجوری. ( غیاث ). اِعْیاء. تعب :
این چنین فکر دقیق و رای خوب
تو چنین عریان پیاده در لغوب.
مولوی.

لغوب. [ ل َ ] ( ع ص ) مرد سست و گول. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(لَ ) [ ع . ] (ص . ) مرد سست و گول .
(لَ یا لُ ) [ ع . ] (اِمص . ) رنجوری ، ماندگی .

فرهنگ عمید

ماندگی، رنجوری.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لُغُوبٌ: خستگی و تعب در طلب معاش و غیر آن -خستگی و سستی و کندی
ریشه کلمه:
لغب (۲ بار)

«لُغوب» را بسیاری از ارباب لغت به معنای مشقت و زحمت دانسته اند، ولی بعضی گفته اند: «لُغُوب» به تعب و زحمت روحانی اطلاق می شود. بعضی نیز «لُغُوب» را به معنای سستی و واماندگی ناشی از مشقت و رنج دانسته اند، و به این ترتیب «لُغُوب» نتیجه «نَصَب» می شود. بنابراین «لُغُوب» به معنای تعب و خستگی است.

پیشنهاد کاربران

درماندگی ، رنجوری
این چنین فکر دقیق و رای خوب
تو چنین عریان پیاده در لغوب
خستگی روحی
Trouble

بپرس