لک

/lak/

مترادف لک: لکه پارچه، کهنه پارچه، لته، پاره، تکه پاره، باطل، بیهوده، پوچ، یاوه، ابله، احمق، صدهزار، خسیس، لئیم، پیس، خال، داغ، نشان، آسیب، فساد، لهیدگی

معنی انگلیسی:
blot, discoloration, fleck, slur, smut, soil, speckle, splash, splotch, spot, stain, stigma, lac, for you, to you, staringly, uneven, wound, abscess, lac(100, 000)

لغت نامه دهخدا

لک. [ ل ُ ] ( اِ ) لُکّه. نوعی از رفتن اشتر. قسمی از رفتن اسب و جز آن : لک رفتن ، لکه رفتن. رجوع به لک رفتن و لکه رفتن در ردیف خود شود. || مخفف لوک که نوعی از شتر است :
شافی ز بهر... تو ترتیب داده ام
خرطوم فیل و گردن بسراک و دست لک.
پوربها.
|| ( ص ) اشل. اقطع. بی دست : کان جمال الملک من اهل بجستان اعجمی الاصل ( او اللک بضم اللام معناه الاقطع ) کانت یده قطعت فی بعض حروبه. ( ابن بطوطه ). رجوع به لوک و به لنگ و لوک شود. || چیز گنده را گویند و آن معروف است. ( جهانگیری ). هر چیز گنده و ناتراشیده باشد. ( برهان ). در افغانستان به معنی کلفت و لکی است.صاحب آنندراج گوید: در لغت ترکی نوشته که ( لک بالضم ) بمعنی سطبر و گنده ترکی است. ( آنندراج ). || ( اِ ) گلوله و برآمدگی و گره که در اعضاء به هم رسد. ( برهان ). گره برآمدگی بر تن. عجرة. || شتالنگ که به عربی کعب گویند. ( برهان ). شتالنگ باشد و آن را کله نیز گویند و به عربی کعب خوانند. ( جهانگیری ). کله. ( برهان ). پژول. قرّپا ( در تداول مردم قزوین ). قوزک پا :
محیط بر لک پایم نمی رسد به مراتب
غدیر دنیا و آنگه من و غریق علایق.
نزاری.
|| پوستی نرم که عرب آن را دارش گویند. ( صحاح الفرس ). || ریشی که در شکم پیدا شود، چنانکه شکم را سوراخ گرداند و آن را به عربی دبیله خوانند. ( برهان ). قرحه در جگر و جز آن.

لک. [ ل ُ / ل َ / ل َک ک ] ( اِ ) صمغ حشیشة یلزق به السکین ، حارّ یابس فی الاولی. ( بحر الجواهر ). صمغ گیاهی است که به مرو شباهتی دارد و سرخ میباشد. ( برهان ). آن دارو باشد که کارد بدان در دسته استوار کنند. ( اوبهی ). لکا ( توسعاً ). دوز. دوژ. دوزه. دوژه. بن لاک. چیزی است که بن کارد بدو در دسته محکم کنند. ( حاشیه لغت نامه اسدی ). بن لاک باشد و لکا باشد که باز پس مانده بود و در دسته های کارد به کار برند. ( حاشیه لغت نامه اسدی ) :
هیچ نایم همی ز خانه برون
گوییم درنشاختند به لک.
آغاجی.
رنگی مشهور که در هندوستان سازند و ساختن آن چنان است که آن شبنمی که در بر درخت کنار و غیر آن نشیند و منجمد گردد آن را گرفته و بکوبند و بپزند و از آن سرخی حاصل شود و با ثفل و نخاله آن کارد و خنجر و شمشیر را در دسته محکم کنند و به کارهای دیگر هم می آید. ( برهان ). دارویی باشد و آن شبنمی است که به سبب برودت هوا بر شاخ درخت کنار و چند درخت دیگر که مخصوص ملک هندوستان است منجمد گردد و آن را کوفته و بپزندو از آن رنگ سرخی حاصل شود که جامهای ابریشمی و پشمی و ریسمانی را بدان رنگ کنند و آن رنگ قراری باشد وبه شستن زایل نگردد و مصوران و نقاشان در تصویر و نقاشی به کار برند و به نخاله و ثفل آن خنجر و شمشیر و کارد و امثال آن را در دسته محکم کنند و جز این نیز در بسیار جا به کار آید... و آن را لاک و لُکا نیز خوانند. ( جهانگیری ). رنگ لاک. ( بحر الجواهر ) . بعضی گویند هوائی است ( یعنی سنگ هوائی است ). و برخی گویند صمغ درختی است. ( نزهة القلوب ). حکیم مؤمن گوید: به فارسی رنگ لاک نامند. صمغ نباتی است شبیه به مر. ساق گیاه او پر شاخ و گلش زرد و تخمش قریب به قرطم و گویند شبنمی است که بر آن نبات می نشیند و در آخر میزان جمع میکنند و بهترین او سرخ و قوتش تا ده سال باقی است و در دوم گرم و در سوم خشک و مستعمل در طب مغسول اوست و طریق شستن آن در دستور اول مذکور است و او مقوی جگر و احشاء و منقح سده سپرز و جگر و جالی آثار و محلل اورام و منقح اخلاط بارده و بالخاصیة لاغرکننده بدن و جهت استسقای لحمی وزقی و فالج و یرقان و خفقان و سرفه و ربو و ضعف گرده و سایر اعضاء نافع و مضر سپرز و مصلحش مصطکی و قدرشربتش تا یک مثقال و بدلش در تفتیح دو ثلث اوریوند و نیم وزن او اسارون و ربع او طباشیر است و از خواص اوست که چون هر روز یک دانگ او را سرکه تا سی چهل یوم بنوشند به غایت لاغرکننده و چیزی در این امر به او نمی رسد و اگر سه چهار مثقال او را در سه چهار روز باسرکه بنوشند به دستور همین اثر دارد و رنگ او مخصوص ابریشم و پشم است به خلاف پنبه و غیر آن که رنگ نمی کند و باید ابریشم و پشم را در آب مطبوخ او باطر طیر که صاف کرده باشند یک شب به آتشی نرم بجوشانند و طرطیر باید پنج جزو و از لاک صد جزو باشد و الا بدون طرطیر تأثیر ندارد و چون اشنان سبز را یک شبانه روز در آب بخیسانند، پس لک را اضافه نموده به آتش نرم بجوشانند تا درد و صاف او جدا شده ، آب اشنان سرخ و درخشنده گردد، پس لطیف صاف او را با صمغ عربی جمع نمایند ودر نوشتن امثال آن بهتر از شنجرف است و ثفل او را زرگران در استحکام چیزها استعمال می نمایند و معروف به رموز زرگری است در غایت قبض و شرب او در قطع حیض ازمجریات است. ( تحفه حکیم مؤمن ). بیرونی در صیدنه گوید: لیث گوید نوعی است از صمغ که رنگ او سرخ باشد ودر سجستان پوست بز را بدان رنگ کنند و آن لفظ معرب است در حاوی از «لس » نقل میکند که آن صمغ نباتی است که به مر مشابهت دارد و خوشبوی بود او را در بخورات استعمال کنند. زه گوید: او را به فارسی فریکانزد گویند و آن صمغ درختی است که در بلاد آراتیا بود و خوشبوی بود. او را در بخورات [به کار آید] و به مر مشابهت دارد. نیفه گوید: صمغ درختی است که چوب درخت خود راتمام فروگیرد و هیچ موضع از چوب خالی نبود و مانند پوست چوب را فروگرفته بود طریق تحصیل او چنان است که صمغ را از او جدا کنند و بپزند و رنگ از او بیرون کنند و تا چنین نکنند او را لک نگویند و به رومی او را لاخاس گویند. ص اونی گوید: گرم است در اول ، خشک است در دوم و سده جگر بگشاید و یرقان و استسقا و بیماریهای جگر و خفقان را مفید است. ( ترجمه صیدنه ابوریحان ). صاحب اختیارات گوید: صمغی است که از طرف دریا آورند و مؤلف کتاب گوید آن را به شیرازی رنگ لاک خوانند و رنگ لکا خوانند و از وی کناو سازند جهت سرخی زنان و بعضی گویند ثفل آن است و خلاف ثفل ، آن را به شیرازی و روش خوانند و لک باید که مغسول کنند که غیرمغسول نشاید که استعمال کنند و صفت غسل وی چنان است که بگیرند لک منقی از چوب و سنگ پاک کرده بکوبند و آبی که به ریوند چینی و بیخ اذخر در آن جوشانیده باشنداندک اندک بر آن ریزند و به دسته هاون تحریک میدهند. بعد از آن به حریری تنک صافی کنند و آنچه در منخل مانده باشد دوم بار همچنان کنند مانند اول و صافی کنند و درهم کنند و رها نکنند تا در بن آب نشینند آهسته آب از وی میریزند تا لک بماند و خشک گردانند. بعد از آن دیگر بار سحق کنند و استعمال کنند و طبیعت آن گرم و خشک بود در اول و اسحاق بن عمران گوید: گرم و خشک بود در دوم ، خفقان و یرقان و استسقا را نافع بود و درد جگر را عظیم سودمند بود و قوت آن بدهد و سده آن بگشاید و معده را سودمند بود و مقدار مأخوذ از وی یک درم بود تا یک مثقال و چون با سرکه بیاشامند هرروز یک درم پیاپی تا یک مثقال به ناشتا بدن را لاغر گرداند و وی مضر بود به بدنهای لاغر بقوة و گویند مضراست به سر و مصلح وی مصطکی بود بدل وی. رازی گوید: در تفتیح سده و ضعف جگر چهار دانگ وزن آن ریوند و نیم وزن آن اسارون و چهار دانگ وزن آن طباشیر سفید بود. ( اختیارات بدیعی ). ضریر انطاکی در تذکره آرد: صمغ نبات هندی یقوم علی ساق و یتفرع و له زهر اصفر یخلف بزراً یقرب من القرطم و منه یستنبت و اللک صمغه فی الصحیح او هو طل یسقط علیه و یستحصل کل سنة عند زوال المیزان و اجوده الرزین الاحمر الحدیث الشبیه بالملح المجلوب من کنبایه و یلیه الشمطری و ماعداهما ردی والشمطری للحریر انسب و غیره للصوف و تبقی قوة اللک عشر سنین و هو حار فی الثانیة یابس فی الثالثة ینفع من الربو و السعال و الاستسقاء و الفالج و الیرقان و ضعف الکبد و الکلی شرباً و یحلل الاورام و الخفقان مطلقاً و یجلو الاَّثار طلاءً و ملازمة شربه بالخل یهزل تهزیلاً عن تجربة و یفتح السدد و ینقی الاخلاط الباردة و هو یضر الطحال و یصلحه ان ینقی من عیدانه و یقلی فی ماء طبخ فیه الزراوند و الاذخر بالغاً و یصفی و یرمی ثفله فاذا رکد جفف و استعمل و شربته الی مثقال ( و من خواصه ) انه لایصبغ الا ما اصله روح کالصوف و الحریر دون نحو القطن و الکتان و انه لایصبغ الا بالطرطیر لکل مأته خمسة و یصبغ ثفله خاصة بعد ان یسحق و یصفی و یطبخ المصبوغ مع المذکور فیه لیلة علی نار هادیة و ان ثفله یلصق السیوف و نحوها و انه اذا طبخ فی ماء الاشنان الاخضر محکما کان حبرا احمر غایة. ( تذکره ضریر انطاکی ). صمغ درختی است که بدان رنگ سرخ نمایند نه گیاه هندی که لاک است. شرب مقدار درهم آن نافع است جهت خفقان و یرقان و استسقاء و درد جگر و معده و سپرز و سنگ مثانه و لاغرکننده اندام است. ( منتهی الارب ). «قال ابن البلوی فی کتاب الف با: «اللک » مثقلا فهذاالذی یصبغ به ولکن قال ابن درید: لیس بعربی صحیح »... و الذی فی اللسان : «اللیث : اللک یعنی بالفتح : صبغ احمر یصبغبه جلود المغزی للخفاف و غیرها و هو معروف و الک بالضم : ثفله ، یرکب به النصل فی النصاب. قال ابن سیده : اللکة و اللک بضمهما: عصارته التی یصبغ بها. ( المعرب جوالیقی متن و حاشیه ص 300 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

یکی از دهستانهای بخش قروه شهرستان سنندج بین دهستانهای اسفند آباد و ییلاق دارای ۱۵ آبادی .
( اسم ) ۱- لاک : هیچ نایم همی ز خانه برون گوییم درنشاختند به لک . ( آغاجی لفا اق.۲ ) ۲۸۳- رنگ سرخ .
شهریست باندلس . قریه باسپانیا

فرهنگ معین

( ~ . ) (اِ. ) قسمی رفتن شتر و اسب و جز آن ها میان یورتمه و قدم .
(لُ ) [ افغا. ] (ص . ) گنده و ناتراشیده .
( ~ . ) (ص . ) بی دست ، دست بریده ، اشل .
( ~ . ) (اِ. ) سخنان بیهوده و هرزه .
(لَ ) (اِ. ) اثری از کثیفی بر روی پارچه یا جامه .
( ~ . ) (ص . ) ۱ - ابله ، نادان . ۲ - خسیس ، فرومایه .
( ~ . ) (اِ. ) ۱ - پارچه و لتة کهنه و پاره پاره . ۲ - لباسی که روستاییان پوشند، خواه نو خواه کهنه .
(لِ ) (اِ. ) ۱ - هوبره . ۲ - مرغابی بزرگ .
( ~ . ) (اِ. ) دمل شکم و کند.

فرهنگ عمید

۱. گُنده، ستبر.
۲. هر چیز برآمده و گِرد، مانندِ گلوله.
* لک وپک: (مصدر لازم ) [قدیمی]
۱. گنده، ستبر.
۲. ناتراشیده، ناهموار.
= لاک۱: هیچ نایم همی ز خانه برون / گوییم در نشاختند به لک (آغاجی: شاعران بی دیوان: ۱۹۴ ).
صدهزار: در او نه سایر ماند و نه طایر از بر خاک / دو لک ز لشکر او شد به زیر خاک نهان (عنصری: ۲۵۴ ).
۱. خسیس.
۲. ابله، احمق.
۳. فرومایه: با مردم لک تا بتوانی تو میامیز / زیرا که جز از عار نیاید ز لک ولاک (عیوقی: شاعران بی دیوان: ۴۲۳ ).
سخن بیهوده و یاوه، هذیان.
۱. اثری که از چربی، کثافت، یا مواد رنگین بر روی لباس، پارچه، و مانندِ آن پیدا می شود، لکه.
۲. (پزشکی ) خال.
۳. خونی که بر اثر حیض یا عوامل دیگر از زن خارج شود.
۴. داغ.
* لک زدن: (مصدر لازم ) لک برداشتن میوه یا چیز دیگر.
* لک وپیس: (پزشکی ) لکه هایی که در پوست بدن انسان پیدا می شود، برص.

فرهنگستان زبان و ادب

{macule, macula} [پزشکی] بخش کوچک مسطح تغییررنگ یافته یا کلفت شده ای از پوست که ناحیه ای متمایز از پوست بهنجار پیرامون خود باشد متـ . لکه 2
{stain} [شیمی، مهندسی بسپار] آنچه از تغییر نامطلوب رنگ براثر تماس با ماده ای خارجی پدید می آید متـ . لکه 3

گویش مازنی

/lak/ کنار - از طوایف خواجوند ساکن در کلاردشت & نوعی راه رفتن اسب

واژه نامه بختیاریکا

( لِک ) ( واحد ) ؛ واحد شمردن هیزم
( لِک ) گوشه؛ زاویه؛ لبه
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ( ت ) عالی محمود؛ ( ط ) دینارانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَکَ: برای تو- برای توست - فقط برای توست ( اگر در ابتدای جمله بیاید)
معنی لَکِ: برای تو- برای توست - فقط برای توست ( اگر در ابتدای جمله بیاید.مؤنث)
معنی أَذَ ٰلِکَ: آیا آن
معنی مَا لَکَ: تو را چه شده - برای تو چه اتفاقی افتاده - نیست برای تو
معنی کَذَ ٰلِکَ: اینگونه - اینچنین
معنی مَا یَکُونُ لَکَ: تو را نسزد - روا نیست که تو
معنی هَیْتَ: بیا - پیش بیا(کلمه هیت لک اسم فعل و به معنای بیا است)
معنی مَّشْهُودٌ: مشاهده شده - مورد مشاهده (عبارت "ذَ ٰلِکَ یَوْمٌ مَّشْهُودٌ " یعنی :آن روزی است که [همه صحنه های آن] مورد مشاهده است)
معنی عُتُلٍّ: سخن خشن و درشت (در عبارت "عُتُلٍّ بَعْدَ ذَ ٰلِکَ زَنِیمٍ "منظور شخص بد دهن وخشن است)
معنی عَدْل: عدالت - معادل (کلمه عدل به معنای حد وسط در بین افراط و تفریط است . در عبارت "أَوْ عَدْلُ ذَ ٰلِکَ صِیَاماً " معنی معادل یا مساوی می دهد)
ریشه کلمه:
ک (۱۴۷۸ بار)
ل (۳۸۴۲ بار)

دانشنامه عمومی

لک (ارومیه). لک، روستایی است از توابع بخش نازلو و در شهرستان ارومیه استان آذربایجان غربی ایران.
این روستا در دهستان نازلوی شمالی قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۱۵۹ نفر ( ۵۰ خانوار ) بوده است. [ ۱]
طبق اظهارنظر برخی از اهالی مسن این روستا، در گذشته گرداگرد روستای لک را دیواری به عرض حدود ۴ متر در بخشهای شمالی و غربی احاطه می نمود. در قسمت شرقی آن نیز تپه نارین قلعه قرار داشته است. ارتفاع تپه نارین قلعه بگونه ای بوده که بر فراز آن دریاچه ارومیه قابل تشخیص بوده است. در بخش جنوبی روستا نیز نهر قره چای جریان داشت. پل سیدالنسا از جمله راه های ارتباطی روستا به قسمت جنوبی ( که کلاً باغ اربابی نامیده می شد ) ، بوده و در بخش شرقی روستا به موازات دیوار پیرامونی احداث گردیده بود. لازم بذکر است حدود مذکور در بین دو نهر بند حصار از شمال و رودخانه قره چای در جنوب قرار داشته است. بدین ترتیب در گذشته، روستای لک به شکل نیم دایره با شعاع حدود ۲ تا ۳ کیلومتر محدود به موارد ذکر شده، بود.
در حال حاضر اثری از دیوار پیرامونی روستا باقی نمانده و حدود کنونی روستا از شمال به روستای حصار، از غرب به روستای پَر و از جنوب به نهر انگنه می رسد. رودخانه قره چای نیز امروزه از میان روستا عبور می نماید. طبق اطلاعات بدست آمده از ریش سفیدان روستا که ایشان نیز از پدران خود مطالبی را بیاد دارند، روستای لک در گذشته بالغ بر ۱٬۰۰۰ خانوار را در خود جای می داده و به دلیل موقعیت استراتژیک آن، مکان امنی در مقابل تجاوزات اواخر جنگ جهانی اول از سوی ارامنه ( جیلولوخ ) و اکراد تحت فرماندهی اسماعیل ( سمکو ) سیمیتقو، بحساب می آمده است. بزرگی روستا بقدری بوده که دارای یک باب سنگک پزی، سه گورستان، مغازه های آهنگری و… بوده است. شمای تقریبی این روستا در گذشته ( حدود ۱۰۰ سال پیش ) در شکل روبرو آورده شده است.
عکس لک (ارومیه)

لک (بلژیک). لک ( به لاتین: Leke ) یک منطقهٔ مسکونی در بلژیک است که در دیکسمویید واقع شده است. [ ۱] لک ۱۰٫۷۳ کیلومتر مربع مساحت و ۱٬۰۷۸ نفر جمعیت دارد.
عکس لک (بلژیک)

لک (ساموخ). لک ( به لاتین: Lək ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان ساموخ واقع شده است. لک ۱۱۳۷ نفر جمعیت دارد.
عکس لک (ساموخ)عکس لک (ساموخ)

لک (نوردفرایسلند). لک ( به آلمانی: Leck ) یک شهر در آلمان است که در نوردفرایسلند واقع شده است. [ ۲] لک ۷٬۶۸۰ نفر جمعیت دارد.
شهر بیرشتوناس خواهرخواندهٔ لک ( نوردفرایسلند ) هست.
عکس لک (نوردفرایسلند)عکس لک (نوردفرایسلند)عکس لک (نوردفرایسلند)عکس لک (نوردفرایسلند)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

لَک
نام گروه هایی از ترکان، کردان و لران در غرب، جنوب و شمال ایران. لک های ترک که اعقاب لک های داغستانی اند، در ناحیۀ لکستان سلماس سکونت دارند. اینان به احتمال قوی، در اوایل دورۀ صفویه، از ناحیۀ غازی قموق داغستان به آذربایجان آمده اند. حکومت لک های سلماسی در سازمان اداری دولت صفویه، تابع بیگلربیگی گری آذربایجان بود. لک های کرمان، معروف به لک های بختیاری، مشتمل بر تیره های خدر، سهرابی، شهسواری، میرزایی و مرکب از ۳۰۸ خانوار چادرنشین اند. به نوشتۀ وزیری، این مردم در اواخر صفویه، از فارس به کرمان مهاجرت کرده بودند. سردسیر لک ها در اقطاع و گرمسیر آنان در ناحیۀ ارزوئیه از بخش های شهرستان بافت قرار دارد. لک های کلاردشت در عهد آقامحمدخان به این ناحیه تبعید شده اند. او در حقیقت برای مهار طغیان های احتمالی مردم و طوایف بومی غرب مازندران، لک ها و کردان خواجه وند را به کلاردشت انتقال داده بود. دلفان های کلاردشت از لک ها هستند. بزرگ ترین گروه لک های ایران را جنوبی ترین گروه کردان ایران تشکیل می دهند که در ناحیۀ میان استان های کرمانشاه، لرستان و همدان سکونت دارند. طوایف مشهور کردان لک عبارت اند از باجلان، بالوند، بهراموند، جلالوند، دلفان، زوله، سلسله، کاکاوند، مافی و جز این ها. طوایف دلفان و سلسله، در لرستان سکونت دارند. ایلات کلهر و کلیایی را نیز از لک ها می دانند. بسیاری از لک ها پیرو مذهب اهل حق اند و به علی اللهی شهرت دارند. طوایف روزبهانی، زرگوش، سوره میری، شیخ بزینی و جز آن ها از لک های کردستان عراق اند. زبان لکی، از گویش های قدیمی زبان کردی است. به نوشتۀ بدلیسی، کردان لک در قرون ۱۰ـ۱۱ق، اتباع دولت صفوی بودند. اسکندر منشی ضمن بازگویی حوادث ۱۰۳۲ـ۱۰۳۴ق به حکومت چندین سالۀ محمدخان لک و برادرش حاجی خان لک در قلعۀ ذهاب، از قلاع منطقۀ درۀ تنگ (شهرستان سرپل ذهاب)، اشاره کرده است. حاجی خان لک در ۱۰۳۴ق، هنگام عزیمت شاه عباس به عراق و جنگ با حافظ احمدپاشا عثمانی، تسلیم شد و قلعۀ لک را در اختیار قزلباشان قرار داد.

لک (مقیاس). رجوع شود به:کرور

مترادف ها

speck (اسم)
ذره، نقطه، خال، لک، لکه یا خال میوه

spot (اسم)
نقطه، موقعیت، خال، لکه، لک، مکان، لحظه، محل، موضع، زمان مختصر

stain (اسم)
الودگی، ننگ، لکه، لک، داغ، الایش، زنگ زدگی

blot (اسم)
لکه، لک، بد نامی

stigma (اسم)
خال، لک، داغ، بر امدگی، کلاله، لکه ننگ، داغ ننگ

فارسی به عربی

بقعة , لطخة , نقطة

پیشنهاد کاربران

Lagada
لاگادا ( لا گا دا ) نام ایزد سوزیانی ها بوده . سوزیان در ایلام کنونی قرار داشته
Lagamar
لاگامَر ( لا گا مَر ) نام ایزد سوزیانی ها
Laga Laga
لاگا لاگا شهری بوده در نزدیک رود زاب در کردستان که آشور نصیرپال آنرا نابود کرد
...
[مشاهده متن کامل]

Lakhiru
لاخیرو شهری در عیلام باستان که توسط سناخریب آشوری نابود شد
- -
لاگ ( شهری باستانی در اقلیم کردستان عراق که توسط آشوریان ویران شد )
لیگ ( مورد نظر هرودوت در قفقاز )
لاز ( قومی که در تاریخ ترکیه به صورت لاک نیز نام برده شده )
لاک ( قومی در شمال قفقاز )
لکهتی ( قومی ذکر شده در تاریخ ارمنستان و گرجستان ساکن در شمال آبخازیا و اطراف دریای آزوف که از سرمتیان بودند )
لیکیه ( ناحیه ای باستانی در دوران هخامنشیان واقع در جنوب قونیه ی کنونی در ترکیه )
هزاران سال پیش هویت تنها برآمده از اندیشه و دین بود . هرچه در فهم تو آید بُود مفهوم تو . ای برادر تو همان اندیشه ای / مابقی خود استخوان و ریشه ای گر گل است اندیشه تو گلشنی / ور بود خاری تو هیمه گلخنی .
واضح و روشن است که اسامی نام برده شده از الیمایی و الام و الیکایی ( هلی مای : قبیله ای مادی ساکن در سمنان و مازندران و تهران ) و لالان ( لاران مورد نظر استفان اونس در زاگرس باستان ) و لولوبوم ( قلمروی باستانی از دریای سیاه تا خلیج فارس که جنوبی ترین شهر آن لرکه - لارکه LARKA نام داشت ) دارنده ی یک دین و اندیشه ی مشترک بودند
هوری های در 4000 پیش از میلاد ایزدی به نام آلای یا آلان را پرستش می کردند که در میان هیتی های کاسایی به عنوان ایزد نور و عشق شناخته میشده . آلای در میانرودان الوهیم و در یونان باستان هلیو یا الیو گفته میشد که در متون انگلیسی هلیو یونانی را برابر اهوره یا مزدا اهورا در اوستا دانسته اند . در میان یونانیان هلیا به معنای نور و خورشید بکار رفته و استابون مردمان خیزی ( خزل ) را پرستنده ی هلیا ( خورشید ) دانسته.
در همایش شعر لکی کرمانشاه دبیر همایش گفت : تمام آثار مکتوب در کردستان به یک زبان نوشته شده است و احتمالا در گذشته تمام کرد ها به یک زبان سخن می گفتند .
بله . اگر کتاب شیخ صنعان نوشته ی محمد هیزانی معروف به فقیه طیران را بخوانید تعجب خواهید کرد که چرا شخصی کرمانج به لکی شعر سروده . موسیقی کرمانجی همان موسیقی لکی هست کرمانجی تماما لکی هست و اگر یک لک انرا نمی فهمند مشکل از دایره لغات و ناآشنایی او با لهجه ی کرمانجی است چنانکه لک ها قادرند متن ترانه های کرمانجی را بفهمند اما در فهم صوت ترانه دچار مشکل می شوند .
قومیت سازی ها در زاگرس اساسا بر پایه ی تنوع زبانی طرح شده و نه بر اساس باور و دین باستانی مشترک . اجداد ساکنان زاگرس و در دیدی کلان تر سراسر ایران یک دین داشتند پس یک هویت و قومیت بودند .
پارس یا فارس نامی بر گرفته از قبیله ی باستانی PARSUA است این قبیله ی که در جنوب زاموا در ناحیه ی کامیاران و روانسر کنونی ساکن بودند در کتیبه های اکد مربوط به 4000 سال پیش به صورت BARZUA - BARSUA ذکر شده اند . این نام به دلیل حکومت هخامنشی ها به تمام امپراطوری نسبت داده شد و بعد ها تبدیل به یک قومیت در ایران شده
تمامی کتاب های جامعه شناسی ایران در 300 سال گذشته ی ایران را اروپایی ها نوشتند به همان روشی که در هند انجام دادند . تفاوت های کوچک و اختلافات را بزرگتر نمایش دادند و قومیت سازی کردند و قومیت هارا در مقابل و علیه هم قرار دادند کاری که در ایران هم انجام شده .
ماکیاولی می گوید که برای نابودی یا سیطره بر مردم ابتدا باید هویت هایشان را تغییر داد .
ما می گوییم کورد ( هورتی )
می گویند : چوپان
ما می گوییم لور
می گویند : چراگاه
ما می گوییم لک
می گویند صد هزار
ما می گوییم فارس
می گویند : آریایی های مغولستانی
درحالی که تمام این اسامی و حتی نام ایران برگرفته از نام مقدس اهورا مزدا است و تمام اختلافات ناشی از کوته نظری و نادانی عده ای است که اگاهانه یا ناآگاهانه برای انگلستان کار می کنند .

لک
نام قومیست ایرانی که دقیقا مشخ نیست به چه علت و به چه معناست
معانی لک :
به معنای صد هزار است
به معنای صمغ سرخ نوعی گیاه است
به معنای نوعی رنگ سرخ است
به معنای مردم رعنا است
به معنای نشان، نشانه و هدف است
...
[مشاهده متن کامل]

به معنای ممتاز است
به معنای سپاه و لشگر است
در پارسیک ( ساسانی ) به معنای جنگجو است
به معنای قابل مشاهده است
به معنای نوعی دُر است
به معنای ادعا است
به معنای نوعی سنبل است
در زبان پهلوی به معنای سرزمین و جغرافیا است
نام شاه گوتیان است
نام قومی باستانی ست و هم اکنون نیز قوم نام است
به معنای لباس کهنه است
به معنای لباس مردم روستایی است

لِکّ:شکم. ناف.
نمونه:آب به لِکّ ام بند نمی شود. ( کلیدر ج۶ص۱۸۸۲ )
لک یعنی اصالت لک یعنی اصیل ترین و ریشه دار ترین قوم و نژاد در کل جهان هستی لک یعنی آغاز بشریت لک یعنی دیاکو اولین پادشاه ماد بنیان گذار شاهنشاهی در کل جهان زبان لکی یعنی اولین زبان بشر مور لکی یعنی اولین
...
[مشاهده متن کامل]
آوای برآمده از گلوی انسان گلونی لکی یعنی اصالت لک لک یعنی بابا طاهر عریان لطفی خان زند بهترین شمشیر زن شرق در طول تاریخ یعنی کریم خان زند عادل ترین پادشاه تاریخ که هرگز تاج پادشاهی به سر نذاشت و خودشو وکیل مردم دونست لک یعنی ریسعلی دلواری ایتیوند یارمحمد خان بالاوند لک یعنی رود ( مهرگان ) سیمره لک یعنی علیمردان خان بیرانوند محمد طاهر نادری دارشیرخانی

لک نام یک ایل از مردم زاگرس است. زبانشان نه کردی نه لری بلکه لکی است. اگر واژگانش مشابه کردی و لری هستند بدلیل زاگرس نشین بودن هرسه آنهاست چه تقریبا تمام زبان های ایران کلماتشان با دیگری مشترک است. و اینکه در برخی اصطلاحات با کردی سورانی مشترک است لکی را یک گویش کردی نمی کند چرا که بد هکرهای نیز اشتراکات خاصی دارد که با سورانی ندارد. مورم ( می خورم: قس. کردی اخوم هورامی موورم ) ، ویژت ( خودت، خویشت، قس کردی:خوَت، هورامی ویت ) پیشوند می~مَ - برای اخباری ، مشترک با هورامی، فارسی، سمنانی، در کردی دَ - یا ئه - ، اشتراک با تالشی، گیلانی مازندرانی مثلا ژرَژ ( کبک ) بجای که وگ، کوگ/ حذف خ در ترکیب خو - یا تبدیلش به هو - ، در این مورد نیز با هورامی، تالشی و بلوچی اشتراکات دارد با کردی خیر. در لکی تبدیل میم به واو گرد لبی که شاخصه همه گویش های کردی است رایج نیست، [لکی تمام، کردی تواو، لکی، هورامی، بلوچی، راژی چشم: چم کردی چاو، لری تیه، چَش]
...
[مشاهده متن کامل]

خلاصه عزیزان همه مردمان لک و لر و کرد و ترک و عرب هر کدام زبانی دارند و هویتی و اگر دوست ندارید دیگران را برنجانید پس انکارشان نکنید، زبانی را مصادره به مطلوب خود نکنید، اجداد گویشوران هیچ زبانی کارخانه تولید واژه نداشته اند بقیه زبان ها نیز مونتاژکار نبوده اند. کلمات در زبان های بشر عاریتی می آید یا از نیاکان یا از دیگران و می رود. سپاس

لک = ایراد و خطا / کژی
لَنگ = کسری و اشکال
لِنگ = پا
لنگه = پایه
لنگر = جای پا / ایستادن
تلنگر = تل لنگور = اشکال انباشته = ایراد اساسی ( تل لنگ گور / تل انگ ( جمع ) گور ) در هر روی = ایراد اساسی
لک یا لُک ب زبان سیستانی 💙💜💜💜معادل پارسی کلفت
بیرانوند اصیلترین ایل قوم بزرگ لک است
درود بر لک و لکستان
لک یعنی تاریخ غرب کشور . لک یعنی آریایی اصیل یعنی نژاد اصل کاسیت . یعنی مردم وند یعنی دشت خاوه یعنی گنجدره هرسین یعنی هومیان کوهدشت یعنی کلدر یعنی دره مهرگان یعنی سیمره . آلفرد روزنبرگ لکها رو مردم با
...
[مشاهده متن کامل]
خون آریایی معرفی کرده که در غرب ایران ساکن هستند و در تاریخ همون کاسیتها معرفی شدند . دو حکومت لک تبار زند و پهلوی و حکومت بیش از پانصد ساله بر میانرودان . اولین رام کنندگان اسب جهان . مهد عهد مفرغ . لک ها آریایی هستیم از نژاد کاسیت . هندی ها هم توی تاریخ کاملا ذکر شده اند چه کسانی بوده اند و اسمشون توی تاریخ ذکر شده

به سود تو
همچنانکه از دستور زبان لکی مشخص است بیشتر شبیه کردی اردلانی است و کردی اردلانی هم فقط در ایران شهرهای سنندج و شمالغرب کرمانشاه بکار می رود و در خارج از ایران یعنی عراق به این شکل وجود ندارد و همین ثابت
...
[مشاهده متن کامل]
می کند مردم لک در سده های اخیر از عراق نیامده اند و همسایگی آنها با مردم اردلان بوده نه با قسمتهای کردنشین عراق

نه کُردم نه هم لُر نژادم لک است
میان تبارها تبارم تک است
لر - - - - - - - ( لکستان ) - - - - - - - کُرد
نژادماد مثل ریشه بلوط وکردولرولک و کرمانج و. . . مثل شاخه های تنومنداین درخت هستنداگه شاخه ای ازاین درخت بخوادازبقیه بالاتربره نور به برگهای شاخه های پایین تر نمیرسه وخشک میشه این خشکی زمینه سازافت وپوسیدگی تنه ی بلوط میشه وتمدن چندهزارساله نژادمون دچارتحریف وتغییرمیشه
...
[مشاهده متن کامل]

پس واسه نوشته هاتون صند ومدرک رسمی بیارید
وکاری نکنیدکه بلوطی بااین قدمت که هنوز استوارایستاده باوزش نسیمی روی زمین بیفته وازبین بره

تکه از یک جسم در زبان مُلکی گالی ( زبان بومیان رشته کوه مکران در جنوب شرق کشور )
بالا رفتن در زبان مُلکی گالی ( زبان بومیان رشته کوه مکران در جنوب شرق کشور )
کُردهای عزیز درشوخ طبعی درجهان بی نظیرندو اینکه گفته شده کُردها خودرا افغانی می دانند این شوخی است چون به شوخی می گویند ما افعانی هستیم بلکه دولت به اندازه افغانی ها به ماتوجه کند ومزاح و شوخی ربطی به مسائل تاریخی ندارد
لک یکی دیگر از اقوام کاسی نژاد است. که خواستگاه آن تالش گیلان است. ژن، برا، دت، ژیویر، خویه، و. . ازکلمات مشترک تالشی ولکی است. درزبان گیلی معنی سوراخ می دهد. لک ها یکی دیگر از اقوام کاسی اند ومستقل از آریایی وترک. که از4500تا5000هزار سال قبل به علت داشتن سرزمین وجمعیت قابل ملاحضه قوم مستقل از سایر اقوام وجزنژاد کاسی می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]


لک و لکستان مستقل است . هویت ما را نمتوانید تغییر بدهید . ما لک هستیم درود بر لکستان
لک: ( lok ) : [ اصطلاح چوپانی ] شتر نر دو ساله.
لک ها بیشتر در لرستانند و طایفه بیرانوند از بزرگترین طایفه لک محسوب هست . لکی یک زبان است که قدمت بسیاری دارد ( کتاب تاریخی رومن گیرشمن رو بخونید )
درسته داداش ولی ما که لر نیستیم ما با لرها برادریم ولی خودمان جدایم باور کن یک لر پلدختر بیست درصد زبان ما را متوجه نمی شه در ضمن لرها هم لک نیستند جدا هستند و حکومت داشته اند لکها بیشتر در دو شهر کرمانشاه
...
[مشاهده متن کامل]
و لرستان هستند در همدان و ایلام و قزوین بصورت اقلیت هستند حالا بدون شک خواستگاهمان یا سیمره و کشکان است یا میانرودان شمال عراق و جنوب شرقی ترکیه خدا می داند

بهار لکی. بیداری لکی
ایل بزرگ حسنوند لک است و ما به این افتخار میکنیم
لکی عشق است
این مسخره بازی چیه لرها میان درباره لک نظر میدن
اریا بهداروند کیه که میاد اسم لک رو جعل میکنه به اسم لر جا میزنه .
این پان لر و ضد ایرانن. چرا کامنت این افراد رو درج میکنین علنا دارندهویت لری رو در مقابل ایراندقرار میدن
...
[مشاهده متن کامل]

ما لک ها فقط به لک بودن و ایرانی بودن افتخار میکنیم
دست از لر بازی بردارین

برادر بیران سلام . متاسفانه خود انکاری و خود لُرپنداری در بین ایل شما مثل ویروس کرونا شده همه به این ویروس هویتی مبتلا شده اید و بلای تاریخ و فرهنگ و پیشینه و زبانتان شده است با این وجود فکر نمیکنم تا ده سال آینده کسی در بین ایل بیرانوند به زبان اصلی خود یعنی زبان لکی تکلم داشته باشد . همان بلائی که بر سر برادران ایل سگوند و دالوند و باجولوندپیاده شد ؟ این ایلات هم مثل ایل بیرانوند لک بودند و در منطقه سکیوند کرمانشاه سکونت داشتند و به دلایل سیاسی و اجتماعی در اواسط حکومت های قاجار به مناطق شرق خرم آباد مهاجرت کردند و با ایلات پاپی و بالاگریوه همجوار شدند
...
[مشاهده متن کامل]

متاسفانه الان این ایلت که خود ریشه و اصالتی لکی داشته اند ضد فرهنگ و زبان لکی شده اند و در مقابل فرهنگ و زبان لکی جبهه میگیرند با این وجود تنها کمتر از ۱۰ درصد از جمعیت این ایلات به زبان لکی تکلم دارند.
شما چگونه فکر می کنید؟

متاسفانه برادران ایل بیرانوند یک زره خون لک بودن در رگ هایشان نمی جوشد . لک بودن خود را انکار می کنند .
بعضی از این عزیزان میگن ما عربیم یه عده هم میگن ما از شیراز آمده ایم . یه عده هم قوین میگن ما لریم یه عده هم بر این باورند که بختیاری هستند . مع الاسف سر در گمی هویتی در بین مردمان این ایل جولان میدهد در صورتی که ۹۰درصد مردم این ایل به زبان لکی تکلم دارند همچنان خود را عرب . شیرازی و لر می پندارند . خودلُر پنداری آفت و بلای فرهنگ و تاریخ و پیشینه ی این ایل لک شده است . التماس تفکر بیشتر
...
[مشاهده متن کامل]


یک سئوال ؟
در شهرهای قروه و بیجار کردستان مردم ترک و کرد در کنار هم و مثل هم و به خوبی و خوشی زندگی میکنند و با هم فامیل هم هستند و تا حدود زیادی زبان همدیگر رو هم میفهمند آیا تُرک ها و کُردهای این مناطق چون همسایه اند آیا از یک جنس و از یک قبیله اند و یا در استان قزوین لُرها و تُرک ها با هم هم استانی و همشهری هستند آیا این دو از یک قوم و یک قبیله اند و یا در آذربایجان غربی و در شهر ارومیه کُردهای سوران و شکاکی که در کنار همشهریان تُرک تبارشان در یک کوچه و یک خیابان و در کنار هم و دیوار به دیوار با هم و در کنار هم زندگی و یا در هجوار همدیگر باغداری و یا کشاورزی می کنند آیا اینها به خواطر همجواری و همسایگی و اشتراکات فرهنگی یکی هستند آیا چون جمعیت تُرک ها در شهر سُنقر کرمانشاه کمتر از کُردهای سنقر است آیاتُرک های این شهر زیرمجموعه و جز اقوام کُرد حساب میشن ؟
...
[مشاهده متن کامل]

جواب؟ خیر
واما واقعیت را نباید انکار کرد که لرها و لک ها در طول تاریخ در کنار هم و با هم برادر و فامیل بوده و هستند انشاالله و تعالی که اتحاد و همبستگی بین این دو قوم و در کنار هم مستحکم و محکم تر از همیشه بر قرار باشد ؟
۱ - قوم لک با پیشینه تاریخی و فرهنگی درخشان نباید هضم اقوام کُرد و لُر شود . . .
۲ - زبان لکی و تاریخ و داشته های فرهنگی قوم لک نباید به نام اقوام کُرد و لُر مصادره شوند
۳ - قوم لک و مردم لک با هیچ قوم و هیچ گروهی سر جنگ و دشمنی را ندارد . قوم لک از اصیل ترین و کهنترین اقوام ایرانی است . لک و لکستان زنده است ما اعلام موجودیت میکنیم . زنده باد ایران زنده باد لکستان
تاریخ و اصالت از آن ماست و ایرانی بودن افتخار ماست .
**********
ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سرچشمه ی هنر
دور از تو اندیشه ی بدان
پاینده باشی و جاودان
ای. . . . دشمن اَر تو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما

این همه توهم که هوز حَسنَکی دیرِن
مالتیر بِرِمی حسنکی تا کو چینَ؟
حتما یوزارسیف هم کُر حسنکی بیهَ ؟
ئه نِهات هه گه

در زبان آذری به هر کدام از بلوک های کاشت برنج ( شلتوک ) لک گفته می شود . در اصل برای یک نواخت شدن مزرعه برنج باید آن را به قسمت هایی شبیه استخر تقسیم بندی کرد. تا آب یکنواخت به همه جای آن برسد بخاطر اینکه
...
[مشاهده متن کامل]
برنج باید همیشه در آب باشد . همان طور که می دانیم برنج یک گیاه آبزی بوده و ریشه ی آن در خارج از آب خشک می شود . بنابراین ممکن است یک مزرعه برنج به چندین لک تقسیم بندی شود تا آب یکنواخت به همه جا برسد. البته لک در زبان انگلیسی به معنی استخر و دریاچه هم آمده است .

اولا جمعیت لک های عراق بیشتر از لک های ایران هستند
بیشتر از نیمی ا زخود شهر خرم آباد لک هستند ؟. بعد . جمعیت زیادر در نهاوند و اسدآباد و گندمبان و تیسرکان در همدان لک هستند و شهرهای استان لرستان زاغه . بیرانشهر . خرم آباد . الشتر . نورآباد . کوهدشت . رومشکان . نیمه شمالی چگنی . و بیشتر از نیمی از جمعیت خود شهر کرمانشاه هم لک هستند؟ . کنگاور . صحنه . بیستون . هرسین . ماهیدشت . چمچمال و در استان ایلام جمعیت زیادی از خود شهر ایلام و چرداول . شیروان . آبدانان . بدره . دره شهر . همه اینها لک هستند .
...
[مشاهده متن کامل]

اگه قانع نشدی تا به قول شما چندتا دهات دیگر رو بنویسم؟؟؟

سنگ نگاره های چندهزارساله غار میرملاس و هومیان و کتیبه های بی نظیر و بی مانند بیستون و تمدن چند هزارساله دره سیمره ( دره مهرگان ) و آواهای مور و حوره لکی و فال چلسرو و گلونی لکی و هزاران آثار بسیار با ارزش فرهنگی و تاریخی و ادبی دیگر و شاعران و عارفان لک همه و همه اینها قطره ی ناچیزی از دریای بیکران فرهنگ و تمدن قوم بزرگ لک هستند . .
...
[مشاهده متن کامل]

سرافراز باد قوم بزرگ لک
محکم چون گرین
ماندگار چون بیستون
خروشان چون سیمره
با اصالت چون لک و لکستان
من لکم . زبان لکی هویت من است
من لکم مرا با نام نامی لک بخوانید ؟

آیا اگه قومی اعلام موجودیت بکنه منافق است آیا
اگه یک نفر بگه من کُردم عرب نیستم منافقه ؟ آیا اگه مردم قوم لک اعلام موجودیت بکنند و اعلام بکنند که ما نه کُردیم و نه هم لُر آیا به نظر شما این جماعت کافر و منافق اند . آیا اگه یک نویسنده با مدارک و مستندات کافی بگه رضاخان میرینج اصالتی الشتری داشته این گناهه و کفره ؟ از هر قبیله ای که هستی خدا شما را شفا بده!
...
[مشاهده متن کامل]


ئاواخته م سَربَرزی لکستانَ
آرزویم سربلندی لکستان است
لُرها هیچی از خودشون ندارند خودشون رو چسبوندن به لک ها .
ئه نه ِهات هه گه ئه چَمَر هه گه
گیر بِری لُرِ شاوال وِشا پاپتی کاسهَ لیس انگلیسیل هاتیمه !

متاسفانه پان لر ها با اسم لک میان کامنت میزارن
ما فقط لک هستیم و به ایرانی و لک بودن افتخار میکنیم
لطفا با اسم طوایف لک کامنت نزارین که ما لک لر هستیم .
لک یعنی اصالت یعنی ایرانی
لک یعنی تاریخ یعنی فرهنگ

لر قوم نیست .
لُر به معنی ( چریدن ) و لرستان به معنی چراگاه است . لرستان یک حوزه جغرافیائی حاصل خیز و دارای پوشش گیاهی مناسب برای چریدن احشام است در نتیجه یک مکان خوش آب هوا را نمشود قوم خواند. لرستان یک سرزمین است با گویش لری از شاخه زبان فارسی
در هر صورت ۹۵ درصد جمعیت الشتر لک و بیش از ۸۰درصد جمعیت کوهدشت در حال حاظر لک هستند و با افتخار خود را لک میدانند . مهاجرت در بین ایلا و عشایر لر و لک در گذشته امری طبیعی بوده . طوایف سرلک . لک . و فولادوند و سالاروند اصالتن لک هستند که در زمان افشاریه و زندیه به مناطق الیگودرز و بختیاری مهاجرت کرده اند و همچنین طوایف زیادی از ایلات لک حسنوند . بیرانوند . دلفان و کاکاوند در گذشته به مناطقی از ایلام و مناطق لر نشین از جمله اندیمشک دزفول پلدختر . چگنی . بروجرد دورود و ازنا و ملایر و نهاوند مهاجرت کرده اند که در بین الوارقاطی و هضم ایلات لر شده اند و با هم پیوند فامیلی دارند . ایلات باجولوند . دالوند . و حتی سگوندها اصالتن لک هستند که بیشتر این ایلات در اوایل حکومت های قاجار از مناطق کرمانشاه به شرق خرم آباد مهاجرت کرده اند و به دنبال این بحث با اطمینان میگویم که خرم آباد بزرگترین شهر لک نشین است که عزیزان لک در خر آباد نیمی از جمعیت شهر را تشکیل داده اند و در کنار برادران لر به خوبی و خوشی و در کنار هم زندگی میکنند . و دقیقا به همین شکل مردم قوم بزرگ لک در استان های کرمانشاه و ایلام و همدان در کنار هم وطنان کُرد و لر و در کنار هم زندگی میکنند
...
[مشاهده متن کامل]

- سربلند باشید -

ای _ لُر_ این ره که می روی به ( ( لکستان ) )
است!
برا نازارِم آدرس رو اشتباه اومدی اینجا لکستان است برگرد به بختیاری !
ما نه لر کوچکیم نه لُر بزرگ شیر فهم شد ؟؟

زبان لکی در مرداد ماه ۱۳۹۶ با در خواست استان لرستان که اکثریت مردم لک زبان را دارد به عنوان یک زبان مستقل ایرانی ثبت ملی شد.
با نظر آقای کرم الهی موافقم
طراح هان اصلی پروژه ی نامشروع و جعلی لرستانات گپ اندیمشکی ها هستند
فرهنگ و تاریخ و قلب لکستان را نشانه رفته اند

دوستان و همتباران لک سلام
همانگونه که در کامنتهای همین صفحه مشاهده میشود افرادی لُرتبار ( پان لُر ) با اسامی جعلی و مستعار که اصلا هم لک نیستند و اکثرا هم از لُرهای تجزیه طلب اندیمشک هستند به صورتی کاملا حرفه ای و هدفمند سعی دارند که قوم بزرگ لک و لکستان بزرگ و زبان لکی و داشته های فرهنگی و تاریخی و افتخارات قوم بزرگ لک را زیرمجموعه ی پروژه ی جعلی و نامشروع لُرستانات گپ کنند !
...
[مشاهده متن کامل]

پس هم تباران خردمند لک مراقب این دسته افراد خبیث و این دسته دزدان بی هویت باشید افرادی بی هویتی که هدفی جز زیرمجموعه قرار دادن لک و زبان لکی و کوچیک جلوه دادن قوم لک و هضم لکستان را ندارند
نه کُردم نه هم لر نژادم لک است
میان تبارها تبارم تک است

معنی لک ، یه کم تعصب کنار گذاشته شه ، معلومه گویش لکی نه زبان ، چون زبان دارای لهجه گونه و گویش است، نه فقط در لرستان ، در کرمانشاه وایلام هم ، با لری مقایسه بشه نمی توان لکی راجز لهجه لری دانست چون لری
...
[مشاهده متن کامل]
لهجه است و لکی گویش ، از لحاظ منطقی عام جز خاص نیست ، لری لهجه از فارسی گفتن که باز اشتباه است چون اگرریشه لهجه لری را مقایسه کنیم بسیار به کردی نزدیک است البته این اسم کرد که به تمام مردم زاگرس داده شده هم اشتباه است، ولی به لحاظ مقایسه زبانی که امروز به فارسی و کردی به طور عام گفته میشه گفتیم کردی، زبان مردم زاگرس به پهلوی مشهور بوده و بارها در شاهنامه اشاره شده و اگر هم به کردها اکراد اشارهای رفته منظور سرزمین بختیارها بوده ، این کورد یک اسم قدیمی نه طایفه مشخصی دارد و نه معنی مشخص کسانی هم به کورد معرف هستند فهمه مشخصی از زبان هم ندارند و هر کدام یک جور حرف میزنند اگر کسی به زبان های کوردی آشناه باشه بهتر میفهمه چی میگم ولی لر مشخصه اسم طایفه است خاستگاه اولیه آن که حدود اندیمشک بوده ، یا لر بختیاری باز با لری خرم آبادی یا بالاگریوی تفاوت چندانی ندارد ، ولی بحث لک جداست چون لک های کرمانشاه و ایلام و همدان خود را لر نمی دانند اگر هم لک های لرستان بگویند لریم میشود چون اسم استان لرستان هست ، و در انجا هم لک ها لری حرف می زنند چون فهم ان برای لر ها مشکل است ، اگر از لحاظ زبان شناسی هم حساب شود علمای زبان لکی را به عنوان آخرین شاخه کردی جنوبی حساب کردن وکسانی هم در جنوب ایلام به کورد معرف هستند بیشتر از لک ها اشتراک زبانی با لر دارند باز میگویم لفظ کورد به تمام اقوام زاگرس اشتباه است ، لفظ پهلوی درست است که عمده اقوام آن از ترکیه و سوریه وعراق ایران شروع میشه شامل، کرمانج، گوران ، سورانی ، هورامی، جافی ، کلهری، کردی پهلوی ( ایلامی ) لکی ، لری، بختیاری هست، جمعیت ایلات ان میلیونی و دارای ریشه زبانی، فرهنگی ( عروسی و عزا ) ، نژادی مشترک هستند در کنار رسوم مستقل خود ، البته اقوام غیره زاگرسی هم مانند آذرهای قدیم ولان و تات ها وگلیک و بلوچ ها نمی توان از این مردم جدا کرد حتی فارس ها اینها پله پله به هم مرتبت میشوند البته فارسی هم لفظ دگرگون شده پهلوی است ، زنده باد پان ایرانیسیم، فقط ایران

معنای کلمه ( لَک ) :
زمانی که نام قوم کاسپین به لک تغییر کرد 👇👇👇👇
*در ایلات داغستان لَک یعنی مَرد ( پیا )
*در هِند و اروپا ایران لَک یعنی 100000 ( یکصدهزار )
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
...
[مشاهده متن کامل]

وَ نام مَردُم وژمان معتقد بَر یَنه که نیروی جَنگی کاسی ها رَسیه سه یکصدهزار و اسم لَک نِریاسه بان مردم کاسپین و در مِرور زمان نام کاسی آلِشت بیه وَگَرد لَک🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
کاسپین یا کاسی نژاد بومی مهرگان کده یعنی لکستان
________________________________
________________________________

در زبان تورکی لک به کمرگاه کوه وبرامدگی کوه گفته می شود. . . لوردبه بالای کوه وجایی که کوه تکه تکه می شود ، لردهم به معنی زمین صاف وهموار وکوراد هم به نزدیک قله کوه گفته می شود،
هیچ وقت با خیال پردازی نمی شود تاریخ درست کرد .
🌍#بالاگریوه ( بالا_گِرًی_وَه )
با توجه به اینکه زبان دوران باستان ایرانیان ( زاگرس نشینان ) تقریباً همان زبان لکی و متشکل از کلمات اولیه؛ اَ، وَه، یَه، سَه، اَ وَه ، اَ وَه سَه، یَه سَه، و. . . بوده، بالاگِرّی وه، به زبان آن دوران به معنای قامت آتشین ( تیز و جسور ) است. بالا = قد ( قامت ) و، گِرَّه، گِرّی، گِرا، یعنی آتش ( آتشین ) مانند ( بالا بَرز، که به معنای قد بلند است ) اینکه بعضی افراد سعی میکنند تاریخ را باب میل خود تفصیر کنند جای تاسف دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

قبل از جنگ جهانی اول و جنگ چالدران که مناطق کردنشین کشورهای ترکیه، سوریه و عراق جزء خاک ایران محسوب میشدند ساکنان قسمتهایی از مناطق استانهای قامیشلو و حسکه ( شهرستان دیرک ) که اکثراً از طایفه اصیل ایرانی ( دیرک ) بودند به نام دیرک بالاگِرّی وَه ( مردمان قامت آتشین ) مشهور بودند و در ایران نیز منطقه ای که مردمان این طایفه در آن سکونت داشتند به منطقه بالاگِرّیوَه ( دیار قامت آتشینها ) معروف است.
■در زمان صفویان بویژ پس از شکست چالدران مناطق بزرگی از خاک ایران جدا شد و بخشی از خاک عثمانی گردید، بعد از جنگ جهانی اول امپراطوری عثمانی فرو پاشید و با توافق انگلیس در سال ۱۹۲۳ م، کشورهای عراق، ترکیه و سوریه از آن سربرآوردند.
●شهرستان #دیرک با مساحت ۵، ۰۰۰ کیلومتر مربع و جمعیت حدود ۲۰۰، ۰۰۰ نفر تنها شهرستان کاملاً کردنشین سوریه است که در مجاورت با شهر قدیمی جزیره بوتان در ترکیه واقع شده است.
●ولادیمیرمینورسکی تاریخدان و شرق شناس روسی اضحار میدارد که دیرک وندها از قبیله جنگروی ( jangrui ) متعلق به فِیلیها ( پهله ) می باشند.
●قبایل متعدد فیلی در نواحی کوهستانی ترکیه، سوریه و ایران سکونت دارند ( شوبرل ص ۲۰ )
●فیلی ها از عناصر لک و از شعب فرعی لُرها هستند ( کرزن، جلد دوم، ص ۲۶۹ - ۲۷۰ )
۱ - الحوادث الجامعه�ص ۱۵۵ ( ترجمه فارسی بخش دوم ص ۱۲۱ )
۲ - تاریخ سرزمین ایلام / تالیف ناصر راد .
۳ - مردم شناسی ایران / هنری فیلد / ترجمه عبدالله فریار .
#دیرک_بالاگری_وه

لُک ، در گویش شهر سیریز به برآمدگی ، آماس ، ضایعه با ضمه لام ، لُک گویند.
برامدگی، آماس ، ضایعه
در کرمان به آماس، برآمدگی ، تورم ، لک به ضمه لام گویند.
در گویش کرمانی به گلوله شدن آرد در مایعات "لُک لُک" گویند
لُک در گویش کرمانی برآمدگی است.
ستین ( لک ) در نظری گفته : لُری لهجه ای از فارسی افغانی است! اولاً مارو شرمنده ادبت کردی دوماً شما هنوز فرق بین زبان ، گویش و لهجه را نمیدانید سوماً افتخار میکنیم مرتبط با فارسی باشیم چرا که شاعران و ادیبانی
...
[مشاهده متن کامل]
مثل فردوسی / مولوی / حافظ / سعدی / نظامی / خیام / عطار / ناصرخسرو و. . . دارد که شهرت جهانی دارند و آثارشان به زبانهای مختلف ترجمه و در تمام دانشگاه های مطرح جهان معرفی و تدریس میشود. اگر شما چنین بزرگ مردانی در عرصه علم و ادب دارید که نامشان مشهور است را معرفی بفرمایید.

خُرمَوه《xormowa》نام خرم آباد که توسط شاپور اول ساسانی ( شاپورخواست یعنی به خواست و اراده شاپور ) ساخته شده و قبلاً در دوره عیلامی خایدالو و خارتیش ( خوار کننده تشنگی به دلیل چشمه های فراوان ) نام داشته
...
[مشاهده متن کامل]
است دکتر امان اللّه قُرَشی در ایران نامک ، صفحه ۳۱۰ مینویسد : خُرم در زبان پهلوی ساسانی hu - ream یا هورم / خورم xurm به معنای آباد / شاد / خوش / و در آرامش نام داشته است و آباد بعنوان جزء دوم در واقع مکمل بخش نخست است و دوره ساسانی لفظ آباد 《apat》در اسامی مرکب شهرها معمول بود مثل : شاپورخواست / یزدخواست / یزدکرت خواست و. . . تا آنکه لفظ آپات : آباد بکار رفت. لذا خُرمَوه یعنی جای شاد و آباد و هیچ ربطی به خور یا هور ندارد. من نمیدانم برخی چه اصراری دارند برای اثبات خودشان تاریخ را تحریف کنند.

در قرن ۲ و ۳ هجری مسعودی ، استخری ، یاقوت حموی ، ابن حوقل ، ابی الفدا ، مولف تاج العروس و. . همگی از قبایل لُر نام بردند و سرزمین شان را《بلاد اللور》نامیدند و همه هم لرها را از شعب کرد برشمردند فردوسی در
...
[مشاهده متن کامل]
اواخر قرن ۴ هجری شاهنامه را مینویسد و اگر شما قصدتان اشتراک لفظ لوری ( لولی ) با قوم لُر است خُب شامل حال کردها و به طبع لکها هم میشود چون لهجه لکی تلفیقی از کردی و لری است

نمونه های دیگر:
� بریق برق�از واژگانی که اگر امروزه در زبان فارسی بکار رود موجب نیشخنددیگران می شود واژه بریق برق است این واژه که در معنای تشعشع و تلألؤ بسیار بر زبان رانده می شود هنوز در زبان لکی کاربرد روزمره و زنده ای دارد حال آنکه در متون قرن هشتم کاربرد داشته است ولی از آنجا که از بین رفته مأمنی بنام زبان لکی برای خود یافته و در افواه جاری شده و ماندگار
...
[مشاهده متن کامل]

ورا تور خوانیم شیر دلیر
کجا ژنده پیلش نیارد به زیر
هنر خود دلیری است بر جایگاه
که بد دل نباشد سزاوار گاه
دگر کهترین مرد با سنگ و چنگ
که با شتاب است و هم با درنگ
زخاک و زآتش میانه گزید
چنان کز ره هوشیاری سزید
دلیر جوان چون هشیوار بود
به گیتی جز اورا نباید ستود
کنون ایرج اند رخورد نام اوی
در مهتری باد فرجام اوی
بدان کو به آغاز شیری نمود
به گاه درشتی دلیری فزود…
خارخار�در کتاب کلیله و دمنه مینوی ص 253 عبارتی دیده می شود به این صورت:
� …شیر گفت: مرا خار خار این می دارد. � و معنایش این است که این موضوع مرا بیقرار و آشفته و کنجکاو خود کرده است. و در زبان لکی این عبارت هنوز وجود دارد و هرگاه کسی دنبال درد سر بگردد و فرو نایستد دیگران می گویندش:� خُارَه خُارْتَه ؛یعنی خارخار درد سر آفرینی داری. �

خَرّه : در زبان لری وپهلوی به معنای گل است.
هَرّ : در زبان لکی وپهلوی به معنای گل است .
درشاهنامه فردوسی هم لغات واصطلاحات لکی و لری بیشمار است . مثل ویر به معنای یاد و تش به معنای آتش و حشک به معنای خشک .
...
[مشاهده متن کامل]

در شاهنامه فردوسی، واژگان لکی بسیاری وجود دارند:� بگفتا که نامت ندارم به ویر�. � ویر� واژه ای است لکی به معنای یاد.
وجود عبارات و واژه های کتب مهم ادب فارسی در گویش مردم لک زبان هیچ توجیهی ندارد جز آنکه بگوئیم این زبان به پشتوانه دیرینگی و نسبت نزدیک و دست نخورده اش با زبانهای باستانی و فارسی میانه هنوز کهن بودن و دست نخوردگی خود را حفظ کرده است.
هُور: هور به معنای خورشید همچنان که درشاهنامه می خوانیم : که شیری نترسد زیک دشت گور _ ستاره نتابدهزاران چو هور.
هُمال : HoMAL به معنای رقیب ونیزبه معنای نظیروهمتا چنانچه در سیاست نامه می خوانیم هرکه را ازاین معنی بیشترباشدنزدپادشاه پسندیده تر است ودرمیان همالان ولشکرباشکوه تروآراسته تربود.
ودرشاهنامه می خوانیم ززندان به ایوان گذر کرد زال _ برو زاربگریست فرخ همال .
ایواره : ایواره به مفهوم وقت عصر وهنگام غروب که این لغت دربین مردم لر ستاناکنون هم رایج است وکاربرد دارد. ایواره در اشعار شاعران ودرمتون کلاسیک به شکل ایوار آمده است . هاتف در بیتی گفته است : شب و روز از بین بی درنگ _ زشبگیر و ایوارش آیندبه تنگ
وپندار رازی نیز دربیتی آورده است : توگر شبگیردرتوران نمی روی _ با آنان کی رسی که ایوار رانند
ودرحبیب السیرمی خوانیم : یکی از لشکریان او که ازشبگیرو ایوار فرار وپیکار به تنگ آمده بود.

هور:در پهلوی hwar یا xwar به معنای خورشید. در لکی در ریخت هوه ر hwar رایج است /
ریخت کردی آن خور xwar است.
کلید: در پهلوی کلیل . در لکی، کردی و لری همین گونه تلفظ می شود.
خوردن: درپهلوی xwartan . درکردی xwarden و در لکی با شکل hw�rden رایج است.
...
[مشاهده متن کامل]

ویر :باهمین ریخت درپهلوی کاربرد داشته است. درلکی با همین ریخت رایج است . ریخت کردی آن بیر است.
ویردار/ ویر در لکی وکردی به معنی یاد و هوش کاربرد دارد. ویردار در لکی به معنی هوشیار است.
خشک:پهلوی هشک. در لکی ، کردی و لری درریخت هوشک رایج است.
مغز: در پهلوی مَزگ : در لکی کردی ولری با همین ریخت کاربرد دارد.
شوهر:ریخت دیگر آن درپهلوی مِرَگmērag . درلکی و لری درریخت میره mēra رایج است.
کش: به معنی بر و بغل هنوز در لکی ، کردی و لری کاربرد دارد.
دار:درپهلوی به همین شکل بوده است. در لکی ، کردی و لری با همین ریخت رایج است.
پشه:درپهلوی :paxŝag. در ریخت پشقه ، پشخه در لکی ، کردی و لری رایج است.
فربی ( فربه ) : در پهلوی فره پیه. به معنی فزون پیه. هردو بخش �فره� و �پی� در لکی رایج هستند.
خوش: پهلوی xwaŝدر ریخت خوه ش در لکی و کردی تلفظ می شود.
اشک←درپهلوی ارس. در لکی اَسرasr یاaser به معنی اشک است.
سنگ: ریخت دیگر آن در پهلوی sag . در لکی و کردی در ریخت سان رایج است.
خره : درپهلوی xarragدر لکی در ریخت هَرّ harrē ، لری خَرّه و کردی خَرّگ کاربرد دارد.
منبع:
نامه باستان ویرایش و گزارش شاهنامه فردوسی، دکترمیرجلال الدین کزازی، تهران ، سمت، جلدهای 1و2و3

کجا لر ها به خورشید میگن هور ، لک ها هستند میگن هور ، لری آفتاو میگن ، لری لهجه ای از زبان فارسی ، افغانی هست لکی لهجه یا خود پهلوی ، پهلکی ، پهلوانی که امروز بهش میگن کوردی و شامل ده لهجه شاید هم بیشتر
...
[مشاهده متن کامل]
مثل لری ، هست و بختیاری ، در اشعار بابا طاهر که دست نخورده در ترکیه هست به کبک ، گفته ژرژ ، یا جرج، الان ، هورامای ها و بعضی لک ها به کبک میگن ژرژ ، لر نمیدونه ژرژ چی هست

استان لرستان را می توان با ایجاد کمربندهای زبانی و گویشی آن به سه بخش تقسیم کرد: جنوب و مرکز استان لرستان شامل شهرهای پلدختر، معمولان، ملاوی، خرم آباد، دورود و چند بخش تابع دیگر از گویش لری استفاده می
...
[مشاهده متن کامل]
کنند؛ اما وقتی به قسمت شمال غربی استان می رویم، شهرهایی مانند الشتر، نورآباد و کوهدشت از گویش لکی استفاده می کنند. حال اگر به سمت شمال شرقی استان برویم نخست لهجۀ بروجردی و در نهایت، در شهر ازنا لهجه ای نزدیک تر به زبان فارسی امروزی را می یابیم. زمانی که ما به دوران تاریخ باستان این ناحیه توجه کنیم، پی می بریم که این استان را نمی توان به�طور قطع مادی یا عیلامی دانست؛ چراکه بین این دو قلمرو قرار داشت. اما با بررسی لهجه های لری از مرکز استان لرستان و با گذر از استان های چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد و برخی از شهرهای استان ایلام ( دره شهر و آبدانان ) و استان فارس ( نورآباد ممسنی ) ، نوعی وابستگی زبانی را می بینیم که می تواند ارتباط ریشه ای آنها را نشان دهد. توین�بی می نویسد: �چیش پیش نخستین بار در سرزمین کاسیت ها در شمال شرق پارسواش باجگزار خشتریته می شود و پا به عرصة تاریخ می گذارد� ( توین�بی، 1379�:128 ) . او در مورد موقعیت پارس می نویسد: �پارس از یک سو شامل لارستان و کرمان و از سوی دیگر دربرگیرندة لرستان بود. � جورج کامرون و توین بی هر دو معتقدند که سرزمین اصلی و موروثی دودمان هخامنشیان منطقة پارسواش در بخش علیای رود کرخه در جنوب ماد و شمال دشت عیلام بود . سیدنی اسمیت نیز می نویسد: �چیش پیش قلمرو موروثی خود، پارسواش، واقع در لرستان را همراه با انشان، که در اوایل حکومت خود به دست آورده بود، سهم پسر بزرگ ترش، کوروش اول، کرد و پارسای جدید را به پسر کوچک ترش داد�

اقوام خارجی که درلرستان ساکنندافغانی هندی رومی
بعضی افغانهابه فامیلی هراتی مشهورندبعضی هندیها هم به فامیلی شهبازی مشهورند.
تپه های سیلک کاشان از نخستین تمدن های شهرنشینی در ایران هستند که دیدنی های تاریخی زیادی در دل خود دارند.
په های سیلک کاشان تاریخچه ای دور و دراز دارد، حدود ۵ هزار سال قبل مردم غار نشینی که در فلات ایران زندگی می کرده اند به خاطر تغییر اکو سیستم و شرایط آب و هوایی تصمیم گرفتند تا به سمت دشت ها بروند چون شرایط در دشت ها از نظر وجود مزرعه بهتر بود آن ها این کار را انجام داده و برای همیشه به دشت ها روی آوردند و بعد از آن هم کم کم عصر پیشرفت شروع شد. باستانی شناسان در این مورد کند و کاوهای زیادی انجام داده اند و به این نتیجه رسیده اند که قدیمی ترین مردم دشت نشین در واقع همان مردمی بوده اند که در جایی به نام سیلک در نزدیکی کاشان زندگی می کرده اند. تاریخچه ی آن ها به ۷ هزار سال پیش می رسد.
...
[مشاهده متن کامل]

جالب است بدانید که تپه های سیلک در واقع عبادتگاه مردم باستان بوده است و مانند بسیاری از سازه های مذهبی دیگر آن زمان شکلی هرمی داشته است، این تپه ها از گل رس و سفال ساخته شده اند. باید بدانید حتی تا یک قرن پیش هم کسی از وجود چنین تمدن بزرگی اطلاعی نداشت، تا این که حدود ۸۰ سال پیش بعد از سیلی که در زمین های کشاورزی کاشان رخ داد، این منطقه ی تاریخی بیرون افتاد. در جریابن این نمایان شدن، باستانی شناسان و دانشمندان و محققان به این منطقه رفتند تا اطلاعات بیشتری در مورد ان به دست بیاورند و بعد از حفاری هایی که انجام دادند تعداد زیادی اشیای سفالی مربوط به آن زمان و تعدادی از ابزارهایی که در آن دوران بین مردم سیلک استفاده می شده است و رواج داشته است را پیدا کردند.
نتیجه ی تحقیقات رومن گیرشمن
تحقیقات رومن گیرشمن نتایج بسیار درخشانی یه همراه داشتاو در سال های ۱۹۳۳، ۱۹۳۴ و ۱۹۳۷ روی تپه های سیلک کاشان و گورستان هایی که در نزدیکی آن ها قرار دارد تحقیقاتی انجام داد و بعد نتایج تحقیقات خود را در کتاب هایی به زبان فارسی و فرانسوی ترجمه کرد در این کتاب ها آمده است که قدمت این تپه ها به ۱۰۰۰۰ سال پیش برمی گردد. یکی دیگر از باستانی شناسانی بزرگی که روی این تپه ها تحقیقات گسترده ای انجام داد، باستان شناسی ایرانی به نام دکتر صادق ملک شهمیرزادی است که در جریان کاوش های او هم عبادتگاه سیلک مربوط به دوران باستان کشف شد که در آن ها دیوارهای داخلی گل اندود شده است و مشخص شده است که آن ها مرده ها را در کف اتاق در قبرهایی دفن می کرده اند که حالت قرارگیری آن ها به صورت چمباته بوده است. بعد از نبش قبرها هم اشیایی در آن ها کشف شد که در میان آن ها فلزات گرانبها و زیور آلات پر ارزش هم دیده شده است.
البته این نیایشگاه و گورها و اشیای داخل آن ها از تنها اشیای پیدا شده نبوده اند و چندین اسکلت استخوان انسان و ظرف های متنوع با نقش و نگارهای باستانی هم پیدا شده است که در حال حاضر بعضی از اشیای آن در داخل ایران و بعضی هم در موزه ی لوور فرانسه نگهداری ی شود.
یکی دیگر از یافته های با ارزش این منطقه دوک های ریسندگی و وسایل بافندگی است که نشان دهنده ای این موضوع است که مردم تپه های سیلک کاشان در آن زمان کاملا با این صنعت آشنایی داشته اند. کوره ذوب فلزات هم از دیگر یافته ها است که نشان دهنده ی صنعتی بودن این شهر در آن دوران بوده است.

هگمتانه
هگمتانه پایتخت پادشاهی ماد و پایتخت تابستانی هخامنشیان بود. به گفته هردوت، دیاکو در اواخر قرن ۸ قبل از میلاد هگمتانه را به عنوان پایتخت مادها انتخاب کرد. هرودوت در این شهر مجتمع شاهانه شامل قصر، خزانه داری و اقامت گاه نظامی را توصیف می کند که بر روی تپه ای ساخته شده بودند. به گفته او این مجتمع با هفت دیوار متحدالمرکز که هر دیوار داخلی از دیوار بیرونی بلندتر بود درست شده بود.
...
[مشاهده متن کامل]

این باستان شناسان وتاریخ نویسان چقدرضدونقیض است گفتارشان . به تاریخ نویسان وباستانشان بگویید این همه کنکاش وتحقیق درباره نژادقوم لرولک وکردوکاسیان نداشته باشن همه ایرانیم وزیریک پرچم . لرها لک هستند لک ها هم لرهستند کردهاهم لرولک هستند ولرها ولک ها هم کردهستندن همه هم ایرانی هستیم والسلام.
الهکم التکاثر حتی زرتم المقابر : فخر فروشی شما به کثرت متاع گذاری دنیا به آنجا کشید که بر سر قبرها رفتید و به زیادی گورهایتان تفاخر کردید. در عربستان قبل از اسلام《حَمیت و تعصب جاهلی》باعث میشد که اعراب
...
[مشاهده متن کامل]
حتی قبرهای مردگان خود را بشمارند و به زیاد بودن آنها افتخار کنند که در سوره تکاثر قرآن هم به آن اشاره شده است. غرب کشور اسیر در طایفه بازی و افکار قومیت زده است و از امروز خود غافلند و دائماً در گذشته سیر میکنند. تاریخ ، تاریک است و نمیتوان به ضرس قاطع در مورد هزاره های خاموش حُکم کرد. از مدیر سایت میخواهم که پیامم را چاپ کند.

مادها مجموعه ای از قبایل و طوایف مختلف بودند که علیه آشوریان متحد شدند فراموش نکنید قبل از مهاجرت مادها به ایران ، بومیان در آنجا سکونت داشتند حتی محققینی مثل دکتر هلن سانیسی بطور مکرر در تحقیقاتش اثبات
...
[مشاهده متن کامل]
کرده که کمیاب بودن ارجاعات واضح و مشخص و عدم وجود تعریف دقیقی از مادها ، تاریخ آنها را تاحدودی نامعلوم کرده است و هیچ دلیل و مدرکی در دست نیست تا قومهای امروزی را با مادها بسنجیم.

مهدی وزین افضل در تاریخ ایران باستان بخش مادها مینویسد : از زبان مادی هیچ سند ، نوشته ، کتیبه یا کتابی باقی نمانده است که ما زبان مادها را سنجش کنیم! و کل حکومت مادها بسیار کوتاه بوده لذا برخی چطور میگویند
...
[مشاهده متن کامل]
ما زبانمان مادی است؟ مادها آریایی بودند ولی کاسیتها و ایلامیها و گوتی ها و لولوبی ها از نژاد آسیانی ( بومی خود آسیا هستند ) حالا چطور میشود هم زبانت مادی باشد و هم کاسیتی باشی؟ دو منظومه فکری متفاوت در هم که نمیشود

بارون دوبد سیاح و سفرنامه نویس روس است نه شرق شناس!
پوشش محلی
پوشش مردان لک شامل: شال و ستره ( قه وه ) ، کراس، کپنک ( فرجی ) ، چوخا و . . . می شود که یکسان با لباس مردمان لر مینجایی هستند. چوخا نیز در بین مردان لک به طور گسترده استفاده می شود. چوخا همان چوقای بختیاری است که مشترک بین لرهای بختیاری، مینجایی و لک است البته خطوط سیاه و سفید در چوخای لکی و مینجایی باریکتر از خطوط چوقای بختیاری هستند. تنها تفاوتی که لباس لکی با لری مینجایی دارد شامل کلاهی نوک تیز می شود که در بین بعضی طوایف لک وجود دارد و با کلاه مینجایی که همان کلاه نمدی ( در بین دیگر اقوام به کلاه لری نیز معروف است ) است تفاوت دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

لباس مردان کرد شامل: پاتول، پیچ، پیچ و کولاو، لفکه سورانی، ملکی، فرنجی و . . . می شود. در میان این لباس های کردی فقط فرجی در میان لک ها وجود دارد که میان لرها نیز رایج است.
پوشش زنان لک شامل: سرداری ، کلنجه، تره، سَروَن ( گلونی ) ، کمرچین، ژلیقه ( جلیقه ) ، آژییه، کَت، لَچِک و . . . می شود که کاملا با لباس زنان لر مینجایی تطابق دارد. لچک نیز در بین زنان لر بختیاری رایج است.
لباس زنان کرد شامل:جافی، کلکه، درپه، سوخمه و . . . است. در این میان فقط سوخمه شباهت هایی به کلنجه لرها و لک ها دارد اما کاملا با این دو متفاوت است. مثلا سوخمه کردی بسیار کوتاه است و حتی به پایین دنده های بدن نمی رسد درحالی که کلنجه بلند بوده و تا پایین کمر ادامه می یابد.
پوشش محلی همواره به عنوان یکی از مولفه های اصلی هر قوم بوده است. پوشش مردمان لک کاملا با لرها یکی بوده و فقط تفاوت هایی جزئی دارد که می توان آن را ناشی از همجواری با کرد ها دانست.

لکی بازمانده زبان های اصیل اوستایی و پهلوی است که به دلیل شرایط خاص جغرافیایی این مناطق، کمتر دچار تغییر و تحول شده است.

لکهای دلفان و بیرانوند اکثراً سبزه و قهوه ای هستند
رومشکان ازشهرستان های استان لرستان است که به زبان لکی حرف می زنند به این علت نامش رومشکان است که دراین منطقه ایرانیان رومیان را شکست دادند.
رومیانی نام طایفه ای دراستان لرستان است وبرخیها نام خانوادگیشان رومیانی است .
...
[مشاهده متن کامل]

رومیانی، روستایی از توابع رومشکان در استان لرستان ایران است. همچنین نام یکی از طوایف لرستان می باشد.

خیلی ازقومیت ها درایلام ولرستان به زبان لکی حرف می زنند. شهرهای الشتر نورآباد کوهدشت به کل لک زبان هستند وبرخی طوایف ساکن درخرم آباد به زبان لکی حرف می زنند. حتی دراستان خوزستان هم طوایفی هستندکه به زبان لکی حرف می زنند .
خاک بر سر مملکتی که تاریخش را در کتاب شعرها بجوید. چرا این سایت به کسانیکه بدون منبع و سند به لُرها توهین میکنند پیامشان را چاپ میکند ولی پیام لُرها را چاپ نمیکند؟
در شاهنامه تاریخ قدیم ایران هیچ اسمی از لر نیامده فقط در قسمت بهرام گور گفته آنها را از هند آوردن ، و دربارهای خرم آباد ، در زمان شاپور اول ساسانی گفته شاپور ، روم های را از تیسفون به اسارت گرفت به سرزمین
...
[مشاهده متن کامل]
خوزی ها فرستادند و انها شهر خود را خرم آباد نامیدند ، واین قوم با گذشت دو هزار سال خود را رومانی ، رومی ، رومیانی میخوانند و اسم شهر خود را خرم آباد گذاشتند، منابع متن شاهنامه

بارون دوبد شرقشناس نامدار از مبنای لک سخن می راند و می نویسد: می توانم بگویم؛ لک ها یکی از ایل های کهن و اصیل ساکن در منطقه هستند. در جائی دیگر در کتاب خود ذکر می کند: در کوه های بهبهان مقدار زیادی نقش
...
[مشاهده متن کامل]
و نگار باستانی و نوشته هائی با حروف ناشناس کشف شده اند و این حروف به سولک شناخته شده اند. به همین خاطر می توانیم بگوییم؛ مالکان این نقش و نگارها و نوشته لک ها بوده اند. به همین روش نیز بدین اعتقاد دارد که نام و واژه لک از منطقه سولک یا سیالک برگرفته شده است که در نزدیکی شهر کاشان امروزی است و آثار باستانی را در آن کشف کرده اند و قدمت این آثار به چهار هزارسال قبل از میلاد مسیح بر می گردد.

رستم فرخزاد حاکم آذربایجان بود ( تاریخ اسلام ، کوهسار نظری ، صفحه ۸۲ )
در دوران صفویه جابجایی ایلات یکی از تدایبر حکومت داری گشته و این سیاست بیش از همه دامن گیر طوایف کورد شد. این سلسله وجود کوردهای نا آرام را در حد فاصل قلمرو خود و عثمانی را به زیان خویش می دید، با توجه به مشکل اصلی این گروه یعنی کمبود مرتع و چراگاه آن ها را در سال ۱۰۰۵ ق/ ۱۵۹۶ م به جلگه های تهران، خوار و ورامین کوچانید ( توحدی، ۱۳۷۱: ۲۱ )
...
[مشاهده متن کامل]

ناردشاه افشار تعداد زیادی از لک ها را به مناطق گروس، کوردستان، له کچور، کلاردشت، چول غرب و مازنداران به اجبار اسکان داده است و همچنین “کریم خان زند” در دوران حکومت خود ( ۱۷۷۹ - ۱۷۴۷ ) بخشی از آنها و به ویژه خانواده های سربازانش را به مناطق جنوبی ایران فرستاد، عده ای از آنان از سوی آغامحمدخان قاجار به لرستان و گروه های دیگر از آنان بسوی عراق بدلایلی مختلف پراکنده شده اند و به مناطق دور از شیراز ( پایتخت حکومت زندیه ) - قم - گرمسار - ورامین - خراسان - ملایر - جنوب تهران ( یافت آباد ) تبعید گردیده اند.
به همین دلیل “لک ها” را می توان در بیشتر مناطق ایران و دیگر مناطق کردنشین کشورهای همسایه و چند منطقه در جنوب آنکارا و قفقاز مشاهده کرد.
ژنرال سر پرسی سایکس درباره این قوم می گوید: بخشی از لک ها در سال ۱۲۷۹ شمسی ( ۱۹۰۰ میلادی ) از جیرفت به سمت گیسکان می روند که ییلاق و قشلاق دارد.
کتاب آمار ایران در سال ۱۳۶۱ شمسی "لک" را به این طوایف تقسیم می کند: سرگداری، کوچک خانی، مهنی، سلطان شیخ و عرب سلنار. طایفه جمور یا جمیر بزرگترین طایفه کوچنده این قوم است که در مناطقی بین کرماشان و همدان سکونت دارد. حکومت عراق نام قوم جمور را به قوم �جبور� عربی تغییر داده بود در حالی که جمور از لغت �گمو� به معنای سیار ( کوچنده ) گرفته شده است. جیمز موریتی جهانگرد انگلیسی که در سال ۱۸۱۰ میلادی از ایران دیدن کرده است، می گوید: لک در سراسر ایران پراکنده شده است و طایفه ای بزرگ است و از چند بخش تشکیل شده است. در اصل ایرانی اند و خود را کرد می دانند، نویسنده در ادامه می گوید لک های کرمان در سال ۱۰۵۰ قمری از بندرعباس به این منطقه آمده اند. وزیری نیز می گوید در منطقه برنجان کوهستانی، چندین نام جغرافیایی دیده می شود که دربردارنده عنوان "لک" هستند که متعلق به "لک" هاست. در سال ۱۲۷۹ سر پرسی سایکس می گوید: گیسکان منطقه ای کوهستانی است که قوم لک در آن ساکن اند. اکبر وقایع نگار می گوید: بیشتر لک های لکستان در کلیایی و کرمان و استان کردستان ساکن اند و شماری از لک ها نیز به اجبار در اصفهان سکونت داده شده اند.

جغرافیا یا محل زندگی گویشوران لک
از برچیده شدن سلطه اعراب تا زمان صفویه که اکثر شهرهای ایران محل تاخت و تاز بیگانگان و حتی جنگ های داخلی بودند و موجی از نا امنی بر آنها سایه افکنده بود طی چند قرن متمادی مناطق لک نشین از امن ترین جاهای ایران بودند و به علت صعب العبور بودن و خصلت جنگاوری و بیگانه ستیزی که داشتند در مقابل کشورگشایانی چون چنگیز مغول، تیمورلنگ و … ایستادگی می کردند و بعد از آنها نیز در اواخر صفویه که افغانها و ترکها به اکثر شهرهای ایران تجاوز کرده و جنایاتی را بر مردم تحمیل می کردند این مناطق اقتدار خود را حفظ و در بازپس گیری مناطق از دست رفته ایرانی بارها ایفای نقش نموده اند بنا به دلایل فوق، ورود به این مناطق به سختی انجام گرفته و حتی تاریخ نگاران نیز از اوضاع آن چندان آگاهی نداشته و نسبت به شرح حوادث این منطقه کمتر دست به قلم شده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

لک ها در سرتاسر ایران و بخش هایی از کوردستان عراق، ترکیه و قفقاز پخش شده اند، ولی با حفظ گویش در زاگروس مرکزی تمرکز بیشتری دارند. بسیاری از آنها در طول تاریخ پس از اسلام بنا به دلایلی نظیر جنگهای ایران و عثمانی ( مجله کرماشان، بهار ٨٨ ص ٢١٦ ) و نیز سیاست های حاکم در حکومت های صفویه و قاجاریه آواره شده اند البته نقش افشاریه و زندیه نیز در این بازی کمرنگ نیست. از لحاظ تقسیم بندی ملیتهای قفقاز و از جمله داغستان در این منطقه سه گروه بزرگ ملی در حال زندگی می باشند که دانشمندان جامعه شناس و زبان و تاریخ شناس آنها را اینطور طبقه بندی نموده اند: گروه اقوام بومی که از قبل در منطقه بوده اند مثل گرجی - چچن - اینگوش - لزگی - دالقین - طبساران - چرکس - لر ( لک ) و غیره. در کتاب داغستان من رسول حمزه اف میگوید در داغستان حدود ٥٠٠٠٠ نفر لک زندگی می کنند ( مجله کرماشان، بهار ٨٨ ص ٢١٦ ) . لک ها در ترکیه به کردهای تبعیدی معروفند، گروهی که توسط عثمانیها به اطراف آنکارا ( شهر هایمانا یا هیمنا ) کوچانده شدند به لکهای "شیخ بزینی" یا کردهای هیمنه ای معروفند که هنوز فرهنگ و هویت خود را کمابیش حفظ کرده اند در کوردستان ترکیه در مناطق قاره مان، کونیا، آسکی شهر، نیغده، قیصری، مرشف جوروم، ویرشهر، جوقراوادنه و نزدیک شهر ادنه ( مجله کرماشان، بهار ٨٨ ص ٢١٥، نصف جهان لک است ) ساکن می باشند.
بخش هایی دیگر از طوایف لک در کردستان جنوبی مناطقی از استان دیاله تا استان موصل دیده می شوند و در مناطقی از خورماتو، داقون، خانقین، کرکوک، کویه، سلیمانیه، چند روستای نزدیک به تق تق و در سراسر دشت اربیل پراکنده اند و از بستوره تا قراج چند روستای مستقل در این دشت متعلق به لک هاست که عبارتند از: اصحاب لک، قشقه، خورخور، آومار، برایم لک، جدید لک، لک خورماتو، آو دلوک ( ئاوده ل له ک ) ، دوشیوان و حوشترالوکی قراج و. . . همچنین در غرب موسل و در چند روستای شبک ساکن اند و به گویش شبکی تکلم می کنند. ایل شوانی در کرکوک و اطراف آن، همه وند در چمچمال و سلیمانیه، ایل باجلان در موصل و خانقین، ایل زند در خانقین ( نقل قول از محممد علی سلطانی ) و کرکوک در روستای های کوله جوب و خجی سروه، در منطقه قره تپه و کفری ( نقل قوا از لیلا نامق ) ، ایل قیاسوند ( قیاسی، غیاثی یا غیاثوند ) که یکی از طوایف بزرگ لک است در شهرهای الحی البدره و الکوت ساکنند. کوردهای عراق معتقدند که کوردهای یارسان کاکی از ایل کاکاوند می باشند. لازم به ذکر می باشد که در عراق این طایفه را با نام فیلی ) القیسی ) می شناسند به لک های منطقه خورماتو لک گرمیانی می گویند. و در بغداد، کوت و دیاله ( بقول عباس عزاوی اینار ) چند تیره ای از عشیره زند در سواحل رودخانه دیاله در روستاهای جوسه تپان، للبن، قیچی، قوبه، بان سنوق، کوکز، اجیلر، هودلی و تپه علی ساکن می باشند. در کردستان عراق تعداد گویشوران لک بیشتر از ایران است.

کاسیان اجداد لک
سابقه حضور اقوام کورد در زاگروس به هزاره های قبل از میلاد بر می گردد ( روزنامه باختر، شمارە١٧٩٨ مورخ ١٤/٦/٩٢ رازهایی از آنوبانی نی, هادی نوروزی ) یکی از این اقوام باستانی که در دامنه های زاگروس و درة سیمره سکونت داشته اند دولت متمدن کاسیان بوده است، این قوم بیش از ٥٠٠ سال در بین النهرین و بر بابل سلطنت کرده اند. عده ای کثیری از محققین مکان اصلی کاسی ها را کوههای زاگروس در شمال و غرب لرستان یعنی لکستان می دانند. عیلامی ها به این قوم کاسی و آشوریان آنان را با نام کاشو می شناختند. رئیس این قوم �گانداش� نام داشت. نام دریای کاسپین ( خزر ) از نام این قوم گرفته شده و آثار زیاد دیگری از این قوم در مناطق زاگروس و درة سیمره در شهرهایی چون نهاوند، هرسین، نور آباد، خاوه، الشتر، کوهدشت و. . . به دست آمده است و این آثار نشان می دهد که به احتمال زیاد کاسیان همان اجداد قوم کهن لک هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

در کتاب هرسین در گستره ی تاریخ در این خصوص آمده: � کاسیان اسب را رام کرده بودند و به مردم بین النهرین نیز آموختند. کاسی ها قومی جنگجو بودند و در گورستان های آنان خنجر و پیکان زیادی دیده می شود و در هیچ نقطه ای از ایران به اندازة مناطق زاگروس و درة سیمره سلاح های جنگی پیدا نشده است. �
قوم کاسی پس از سال ها حکومت در سدة ١٢. ق میلادی ضعیف شدند و به دست دولت قدرتمند عیلام حکومت آنان منقرض شد. عیلام نخستین دولتی بود که هنگامی که کاسیان هنوز به شدت بابل را تحت اشغال داشتند نیرو گرفت و آخرین ضربت خود را وارد آورد. همچنین آثار به جای مانده از مادها بیانگر این است که لکستان به عنوان قسمتی از ماد محسوب می شده است. آثاری چون دخمه های دهنو روستای اسحق وند هرسین که پیکره مرد مادی در بالای کوه آن روستا شاهدی بر این مورد است.
در کتاب هرسین در گستره ی تاریخ به نقل از دکتر اسمیت آمده: � داریوش شاه هخامنشی در تاریخی که با هفتم مهر ماه سال ٥٢٢ ق. م برابر است در محلی به نام سی گایوواتیش در سرزمین ماد محبوس حیله گر که خود را بردیا یا برادر کمبوچه معرفی کرد به جزای ناشایست مأخوذ داشت و سپس به قتل آورد�[ این محقق معتقد است که سکاوند همان محل سی گایو واتیش می باشد که نزدیک هرسین جاده جدید خرم آباد چند نقش از دوران ساسانی یافت شده که مهمترین آنان لوحه ای است که به صورت عمودی روی دامنه کوهی شبیه به نقوش برجسته بیستون کرمانشاه تراشیده شده است، به علاوه سکویی با پلکان دیده می شود که از یک پارچه سنگ است و شباهت به نمونه هم نوع خود در پاسارگاد تخت جمشید را دارد.

قدیمی ترین مراجعی که در آنها ذکر کاسیان و زبان آنها آمده، متون مربوط به قرن ٢٤ ق. م می باشد� برابر تحقیق دیاکونف اسامی نخستین سلاطین کاسیان و مدت سلطنت آنها به تقریب آمده است. اولین آنها گانداش بود که تقریباً از ١٧٤١ تا ١٧٢٦ ق. م و آخرین اورشی گورماش بود که تقریباً پایان قرن ١٧ ق. م حکومت کردند. � آری کاسیان متمدّن ترین ملل عصر خود بوده اند، این قوم بدون آنکه سرزمین کوهستانی خویش را ( زاگروس و درة سیمره ) فراموش نمایند بر بابلی ها تاختند و قرن ها بر آنان حکومت کردند. شاید اولین قومی بودند که از اسب استفاده نموده اند و آنان بودند که برای ساکنین بین النهرین سفلی که جز الاغ حیوان دیگری نمی شناختند اسب آماده کردند و به همین مناسبت اهالی بین النهرین سفلی به اسب نام خر کوهستانی دادند.
...
[مشاهده متن کامل]

ایزد پناه می نویسد: � آشوریها عرابه های خود را با اسب های کاسیان به حرکت در می آوردند، کاسی ها در دوران تسلط بر بابل از تمدن بابلیها نیز استفاده کردند و خط آنان را پذیرفتند. آداب و عادات و اخلاق بابلیان را فرا گرفته و با خویش به سرزمین کوهستانی خود در زاگروس و درة سیمره آوردند.
راجع به کیش کاسی ها دیاکونف در کتاب تاریخ ماد می نویسد:� از جمله خدایان کاسیان یکی کاشواست که ظاهراً خدای قبیله کاسیان سیمره می بوده، دیگر شیمالی الهه کوهستانی که نام دیگر او شیبارو بود، شوکاسون خدای آتش زیرزمینی و حامی سلاله شاهی بود. خدایان دیگر عبارت بودند ازهاربه، شیخو وخدای خورشید، ساخ و یا شوریاش. �
نام کاسیان چنانکه بعدها توسط �استرابون� یاد شده به منزله میراثی است از سکنه بسیار قدیم ناحیة زاگروس میانی غرب و جنوب غربی ایران. در کتاب لرستان و تاریخ قوم کاسیت به قول از راولینسون آمده: � واژه کاسی به شکل کوسایورلیی بوده و در زمان اسکندر یونانیان به مردم زاگروس و درة سیمره اطلاق می کرده اند. �
� کاسی ها مردمی بودند که در کوههای زاگروس در جنوب کرمانشاه و غرب لرستان مسکن داشتند و یونانیان آنها را آکسیان نامیده اند. � این همان مسکن امروزی قوم لک است.
قبایل ساکن در ناحیه کوهستانی زاگروس واقع میان ماد و عیلام در زاگروس مرکزی و درة سیمره به نام کاسیت مشهور بودند.
بر طبق پژوهش دیاکونف دانشمند روسی محل سکونت کاسیان ( در زبان آکدی، کاشی ) از قدیم تا فتح ایران به دست اسکندر مقدونی، بخش علیای رودهایی بود که دره های آنها در عهد باستان، کشور عیلام را تشکیل می دادند.
علی محمد ساکی می نویسد:� شش شهریار کاسیت بر سرزمین بابل فرمانروایی کردند که مقتدر ترین این شهریاران در بابل اگوکاکریم بود �. سلسله کاسیت ها در بابل بلاخره به وسیله شاهان عیلام منقرض و این قوم به ناچار به زادگاه کوهستانی خود یعنی زاگروس مرکزی باز گشتند. یکی از خدایان آنها هوەرداێ نام داشت ( به زبان لکی یعنی طلوع خورشید ) این کلمه ( هوەر ) امروزه فقط در لکی وجود دارد و به معنی خورشید است. بدون تردید بعد از امپراطوری عیلام باید دولت کاسیان را بزرگترین امپراطوری ایرانی در غرب آسیا به شمار آورد. آثار فرهنگ و تمدن طلایی آنان ( به خصوص ساخت مفرغ ) به دولت های ماد و هخامنشی به نیمة هزارة اول پیش از میلاد منتقل گردید و دولتهای اخیر وارث بلافصل فرهنگ و هنر کاسیان شدند و از آن تأثیرات عمیقی را پذیرفتند.

گویش لکی
دانشمندان زبانشناس لک ها را در شاخه اقوام جنوبی کوردی طبقه بندی می کنند، اتنولوگ آن را یک زیرشاخه چهارم کوردی طبقه بندی می کند.
گویش های جنوبی کوردی یا ( جنوب شرقی ) شامل تعداد زیادی لهجه های منفرد و متفاوت نظیر ( کرماشانی، کلهری، سنجابی، لکی در استان های کرماشان، کردستان، ایلام و لرستان در غرب ایران و نیز در شرق عراق هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

دانشنامه بریتانیکا لک ها را از اقوام کورد نام می برد. [ و شماری دیگر از منابع نیز لک ها را در شاخه اقوام کوردی از شاخه زبان های ایرانی تبار غربی قرار داده اند. در کتاب "دائرةالمعارف اسلام" آمده است که: در لرستان قدیم برخی اقوام کورد ( قبایل لک در شمال و همچنین در بین فیلی ها، ایل محکی ) زندگی می کنند.
دائرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز، لکی را لهجه ای از زبان کوردی دانسته است؛ زبانشناس کانادایی آنونبی نیز در مورد لکی نوشته است که نظر فتاح را قبول دارد که لکی را در میان زبان های کوردی طبقه بندی کرده است.
می توان گفت لکی بازمانده زبان های اصیل اوستایی و پهلوی است که به دلیل شرایط خاص جغرافیایی این مناطق، کمتر دچار تغییر و تحول شده است.
بیشتر لک هایی که از لکستان دور شده اند به گویش های دیگر تکلم می کنند. لک های ساکن در میان قشقایی ها به زبان ترکی، بخشی از لک های ساکن استان فارس و کرمان به زبان فارسی و �لک های ساکن جنوب آنکارا نیز به زبان ترکی تکلم می کنند�.

�لک� نام قلعه ای در اطراف شهر مندلی در زمان حافظ احمد پاشاى سردار که با عساکر بیشمار روم بعزم تسخیر عراق عرب و محاصره کردن قلعه دار السلام بغداد می رود. ( تاریخ عالم‏آراى عباسى، ج‏٣، ص: ١٠٣٤ )
قلعه لک لاش‏کوهى است فرسخى بیشتر مغربى قریه زاخور بلوک اربعه، آبش از چشمه است. ( فارسنامه ناصرى ج‏٢ص١٦٣١ )
...
[مشاهده متن کامل]

دکتر اسکندر امان الهی بدین معتقد است: لک نام منطقه ای است. هریک از قاضیان احمد بن غفاری در کتاب تاریخ خود و معین الدین در منتخب التواریخ می نویسند: آن منطقه که این ایل در آن سکونت داشت، نام دره ای به نام لک است. شیخ مردوخ نویسنده کتاب بستان السیاحه و همچنین دائره العمارف الاسلامیه نیز می نویسد: واژه لک از عدد صدهزار برگرفته شده است و می گویند؛ بدلیل آنکه تعداد آنان صدهزار خانوار بود، نام آنان را لک نهاده اند.
نظر دیگر که احتمال استفاده از واژه لک به معنی صد هزار برای نام نهادن آنان را ضعیف می کند به شرح ذیل است: منابع تاریخی مکتوب ذکر می کنند، سرشماری و آمار رسمی ایران قدیم برای تمامی ملیت ها، طوایف، مذاهب و ادیان با عنوان�لک یا لوک� ذکر شده است و همچنین در دنیا، ایل یا عشیره ائی وجود ندارد که نامش را از تعداد خانوارهایش برگرفته باشند.
علاوه براین، مورخ نامی ایران�ایرج افشار سیستانی� می گوید: واژه لک حتی در حساب های مالی کاربرد داشته است و لک در زبان هندی - سنسکریت به معنای ده هزار قطعه مسکوک می آید. تاریخ جهانگشاى نادرى ص٣١٨ می گوید: لک واحدیست مرسوم به هندوستان و معادل صد هزار.
از سوی دیگر بارون دوبد شرقشناس نامدار از مبنای لک سخن می راند و می نویسد: می توانم بگویم؛ لک ها یکی از ایل های کهن و اصیل ساکن در منطقه هستند. در جائی دیگر در کتاب خود ذکر می کند: در کوه های بهبهان مقدار زیادی نقش و نگار باستانی و نوشته هائی با حروف ناشناس کشف شده اند و این حروف به سولک شناخته شده اند. به همین خاطر می توانیم بگوییم؛ مالکان این نقش و نگارها و نوشته لک ها بوده اند. به همین روش نیز بدین اعتقاد دارد که نام و واژه لک از منطقه سولک یا سیالک برگرفته شده است که در نزدیکی شهر کاشان امروزی است و آثار باستانی را در آن کشف کرده اند و قدمت این آثار به چهار هزارسال قبل از میلاد مسیح بر می گردد.
پرفسور رومن گیرشمن از این بحث می کند، مردمان ساکن در منطقه؛ نخستین مردمان مهاجر به ایران بوده اند و می نویسد: نخستین مردمانی که به سرزمین ایران کوچ کردند، از منطقه سیالک واقع در نزدیکی های کاشان امروزی در جنوب تهران سکونت یافته اند. براساس این اطلاعاتی که ذکر کردیم، می توانیم ادعا کنیم: اصالت لک به کوردان در ایلام قدیم بر می گردد و ریشه نام آنان از منطقه سولک یا لک که بخشی از مناطق کوردنشین بوده، برگرفته شد و یکی از ایل های بزرگ منطقه است که هم در داخل و هم در خارج از ایران پراکنده شده اند و به زبان کوردی تکلم می کنند و خود آنان بدین اقرار می کنند که بخشی از کوردها هستند.
در منابع تاریخی ذکر زیادی از ایل لک به عمل نیامده است و این نیز به سبب برجسته بودن نام لر در دوران های قبل بود. سیروس برهام در مورد این دلایل بحث می کند و می نویسد: می توانیم لک های کورد زبان را لر بنامیم.
در حالی که ویلیام هالینکبری لک و لر را از هم متمایز می کند و ذکر می کند: اگر بخواهیم لک و لر را با هم ادغام کنیم و آنها را یکی بدانیم؛ اشتباه بزرگی کرده ایم و این مسئله کاملاً به دور از حقیقت موجودیت لر و لک است. البته فقط سیروس برهام براین باور نبوده است که لک و لر یکی هستند، بلکه بیشتر شرق شناسان نیز چنین نظری دارند که تمامی تیره ها، طوایف و ایل های ساکن در لرستان و مناطق غربی ایران، لر هستند و به همین ترتیب نیز برخی از مورخان به اشتباه کوردان فیلی را لر بر می شمرند. اما اگر حقیقت آن را بخواهیم، لر عشیره ای از عشایر کورد فیلی است و از جانب دیگر این نام در سده چهارم هجری بر سر زبان ها افتاده است و تحقیقات در مورد آن در سده هشتم هجری آغاز شد.

به گزارش خبرنگار ایلنا در کرمانشاه، تحقیق درباره ریشه و گویش و آئین و فرهنگ “لک ها” نیازمند آگاهی کامل از تاریخ اقوام ایرانی و قوم کهن کورد و آیین هایی نظیر میترایی، دیو پرستی ( دیویسنا ) ، زرتشتی، مانوی، مزدکی و همچنین آگاهی از زبان هایی نظیر پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی است. به همین دلیل تا امروز کتابی جامع درباره این مردم به چاپ نرسیده است، که همه زمینه ها را شامل شود و بتواند اطلاعاتی جامع را در این زمینه ارائه کند. گویش لکی یکی از گویش های کهن و اصیل زبان کوردی است که با سایر گویش های زبان کوردی نسبت برادری دارد و نه پدر فرزندی: تا آنجا که گویش لکی دارای برجستگی خاصی در میان سایر گویش هاست و حالتی �زبان گونه� به خود گرفته است. در این گفتار سعی بر آن شده که در باره قومیت لک، گویش لکی، جغرافیای لک ها، ادبیات، دین و مذهب، بعضی از رسوم، پوشش و. . . اطلاعاتی بدست دهیم.
...
[مشاهده متن کامل]

وجه تسمیه لک
پژوهشگران پیرامون وجه تسمیه �لک� نظرات متفاوتی ارائه داده اند: چنانچه در فرهنگ های کوردی ذیل واژه لک آمده است: �بخش بزرگی از کوردان� ( فرهنگ باشور، عباس جلیلیان "ئاکۆ" ص ٩٥٢ ) و �صد هزار از چیزی� ( فرهنگ هژیر، ٢٠٠٧، هژیر عبدالله پور ج ٢ ص ٢٠٢ ) . دکتر عبدالحسین زرکوب، شیخ محمد مردوخ، عبدالله شهبازی، ت. فیروزان و محمدامین زکی بگ درمورد کورد بودن ایل لک اتفاق نظر دارند و محمدامین زکی بگ در مورد ایل لک می نویسد: در کورد بودن ایل لک هیچ شک و تردیدی وجود ندارد و لک ها از کوردان اصیل هستند، در دایره المعارف کوردی نیز آمده است: �لک ها یکی از طوایف بزرگ کورد است که چون صد هزار جمعیت داشته اند، آنها را لک یعنی صد هزار گفته اند� ( صفی زاده، ١٣٨٠:ذیل لک ) . در اسناد تاریخی قرن شانزده میلادی نیز طوایف لک را بخشی از طوایف کورد می دانند نظیر کتاب شرفنامه شرف خان بدلیسی که به فارسی نوشته شده است. صاحب برهان قاطع نوشته است که هر چیز به صد هزار رسید، آن را لک خوانند ( خلف تبریزی، ١٣٥٧:ذیل لک ) . در لغت نامه های فارسی نیز نوشته شده است:�کوردهایی که در لرستان ساکن و خوش هیکل و تنومندند. و نیز لهجه ای از زبان کوردی که مردم هرسین و توابع بدان سخن گویند و نام طایفه ای از ایلات کورد ایران که در کلیائی کرماشان و همدان و اصفهان و کردستان و اسفندآباد و چهارکاوه و علی وردی مسکن دارند� ( دهخدا، ١٣٧٣:ذیل لکی ) . �دهی از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه، واقع در ١٧ هزارگزی شمال باختری ارومیه و سه هزارگزی باختر شوسه ارومیه به سلماس … � ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ٤ ) . �دهی از دهستان خدابنده لو از بخش قروه شهرستان سنندج، واقع در ٢١ هزارگزی جنوب خاوری گل تپه، سر راه شوسه همدان به بیجار …� ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ٥ ) .

لک ( لکاسیت ) * لر ( لولرپت ) * کرد ( گوتیت ) هر کدام مستقلند لیکن برادران آریایی اند، ضمنا" بزرگترین افتخار کریم خان زند این بود که برای تصاحب حکومت در ایران با علیمردان خان و ابوالفتح خان و سایر لرهایی
...
[مشاهده متن کامل]
که به وی خیانت کرده بودند جنگیده وآنان را شکست داده است و اگر بحث قرابت باشد واژگان لکی با کردی ۴۰ درصد و با لری ۲۰ درصد شباهت دارد اما واقعیت این است که چه بخواهیم یا نخواهیم باید این را بدانیم که لک مستقل لکاسیت نژادند گرچه در طوایف بختیاری، لرستان، ایلام، کرمانشاه، کردستان، همدان، اصفهان، فارس، مازندران و هرجای ایران یا عراق باشند و اکنون برند خود یعنی وند را داشته باشند یا نداشته باشند و یا به هر زبان مادری که صحبت کنند اصالت دارند نه به زبان بلکه به نشان، نشان میهن دوستی و دشمن ستیزی از آریوبژنا تا شهدای هسته ای ، زنده باد ایران

شهرستان نظرآباد در استان البرز هم اقوام لک ساکن هستند و پیرو آیین یارسان می باشند. که نام خانوادگی شون خاموشی. حق نژادو. . . می باشد. وبیش از یکصد سال در این منطقه ساکن هستند.

لک نام قومی است که در استانهای لرستان، ایلام، کرمانشاه، همدان، خوزستان، مرکزی، کردستان امروزی و همچنین غرب و جنوب عراق کنونی، بخشهایی از خراسان، داغستان، کرواسی و کشورهای بالکان ( پا لکان ) و. . . ساکن
...
[مشاهده متن کامل]
هستند، وجه اشتراک نامگذاری خوانین این قوم پسوند�وند� مختص لک نژادهاست و لاغیر حتی اگر برخی دارای پسوند �وند� باشند و به لهجه لری و. . . صحبت نمایند نشان از این دارد ایشان از پشت پدری لک نژاد بوده و زبان مادرشان که سالهاست غالب گشته زبان کنونی ( مادری ) می باشد درواقع پسوند وند برند قؤم لک است، نام استان لکها ( پهلکها ) قبل از حمله اعراب بادیه نشین* ایالت مهرگان* بوده که شامل جنوب غربی ایران و جنوب شرقی عراق می باشد، لکها مهمان نوازی در خونشان می باشد حتی اگر زبان مادریشان عربی باشد، هرساله لکهای جنوب شرقی ( پیلی:فیلی برگرفته از بهمن فیلسوار در نبرد پل یا جسر ) میزبان تمام عیار زوار سرور و سالار شهدا امام حسین ( ع ) می باشندکه حتی حاضرند تمامی داراییشان را نثار زایرین ارباب بی کفن نمایند و واقعا" از هیچ کوششی دریغ نمی نمایند کافی است مهمانشان باشید، با حقیقت نمی توان جنگید طوری که اعراب بادیه نام مهرگان و طایفه قجری نام لک زند ( زند یعنی عیار ) را خواستند از صفحات تاریخ پاک نمایند و ایشان را عجم و لر نامیدند، حقیقت این است لک همواره قومی مستقل است و باید اعتقاد داشت به اینکه ذکر �نام �ملاک نیست بلکه عیار� نشان� ملاک است، از هرکس آن سزد که از اصل و نژاد وی سزد، موفق و پیروز باشید لکهای آریایی همواره یکتاپرست

لک مخفف نژاد لکاسیا :لک یعنی هزار و آسیا یعنی بزرگ و سرور ( لکاسیو:منطقه لک نژاد بیرانوند ) و زبان پهلکی آریایی است نام قوم لک در اولین سند باستانی در تپه سی لک ( حوالی کاشان یا کاسیان ) خیلی پیش از لرها ( لولرپی ) یا کردها ( گوتی ) به ثبت رسیده است قوم لک مسقل است.
لک و در اصل پهلک نام قومی آریایی ایرانی و کاسیت نسب می باشد و په:پهلوان و لک:هزاران در زبان پارسی باستان معنی می دهد و پهلک یعنی هزار پهلوان زیرا همواره هزار پهلوان وظیفه حفاظت از جان و مال و خون و زبان و خاک و. . . قوم لک را برعهده داشتند و متاسفانه در زمان تاریخ نویسی عربی چون پ وجود نداشته و ندارد به اشتباه تنها لک نوشته و خوانده می شود ، پهلکها ( کاسیتها ) با لرها ( لولورپی ) و کردها ( گوتی ) و ایلامیها ( سیمشکی ) و پارسها ( انشونی ) و آذری ها ( مانایی ) و مازنها ( مازندرانیها ) و گیلکها ( گیلانیها ) و بختیاریها ( لیانی ) و پارتها ( پارتیزانی ) و سایر اقوام ایرانی نزدیکی بسیاری از لحاظ زبانی و فرهنگ اجتماعی دارندو به استناد اسناد مکشوفه در غارهای باستانی و مفرغهای قوم کاسیت لکها ( پهلکها ) اولین رام کنندگان اسب در جهان و اولین سازندگان چرخ در سه سبک چرخ کوزه گری، چرخ ریسندگی و چرخ ارابه بودند و اولین سامانه ثبت اراضی بنام چوک را در جهان پایه ریزی نمودند، حقیقت تلخ این است که با وجود گستردگی زبانی و نژادی این قوم متمدن، شجاع، جوانمرد، اصیل و با فرهنگ ولیکن به دلیل سیاستهای قجری و مغرضانه متاسفانه هیچگونه شبکه صوتی و تصویری و یا استانی به نام ایشان وجود ندارد در خالی که قبل از حمله اعراب به ایران نام ایالتی که پهلکها ( لکها ) در آن ساکن بودند مهرگان بود و در تاریخ عربی چون بهمن پیلی ( فیلی ) فاتح نبرد جسر ( پل ) از قوم لک بود نام و نشان ایشان مورد بی مهری تاریخی قرار گرفت در حالی که از تعالی فرهنگی ایشان همین بس که تنها ترین شاه جهان که خود را نماینده مردم ( وکیل الرعایا ) نامید کریم خان زند از این قوم گمنام و مظلوم تاریخ بود���لک یعنی هزار
...
[مشاهده متن کامل]

امام خمینی ( ره ) می فرمایند:تاریخ معلم انسانهاست

لَ ( اِ ) کمبود، نیاز، احتیاج، فقدان، کسری، عدم
از مصدر مرکب لک زدن
لَک نام طوایفی است ساکن در غرب ایران که به گویش لکی سخن می گویند. لک ها شاخه ای از لرها هستند
مهمترین ایلات لک عبارتند از جلالوند، عثمانوند، دلفان ، ایل ایل مافی و ایل باجلان ، که در نواحی ایلام و کرمانشاه و لرستان ماوا داشته اند. [۵].
...
[مشاهده متن کامل]

طوایف لک که در لرستان زندگی می کنند غیر از طوایف لر هستند. "[۳] شاه عباس اوّل در دورهٔ صفویه لک ها را به لرستان منتقل کرد و درآنجا سکونت داد و طایفهٔ «سلسله» که قبلاً در منطقهٔ ماهی دشت کرمانشاه ساکن بود و طایفهٔ «دلفان» در قرن سوم تیولی در شمال لرستان داشته اند و طایفهٔ « باجلان» از منطقهٔ موصل آمده است. در دوره قاجار، به علت انتقام گیری از زندیه، بسیاری از طوایف لک، منقرض و به نقاط مختلف پراکنده شده اند. [۳]
لک های پیشکوه قویاً خود را لر می دانند .
برخی منابع لکی را در پیوستار تدریجی فارسی - لری - گورانی در میان لری و گورانی قرار داده ولی همانندی های آن بیشتر به سمت لری می دانند. Anonby, Erik John, Kurdish or Luri? [۶] [۷] برخی زبان شناسان هم لکی را کاملاً در دستهٔ لری طبقه بندی کرده اند. [۸] [۱]
زین العابدین شیروانی مؤلف سفرنامه بستان السیاحه در سده ۱۹ میلادی لک ها را جزئی از گروه های لر آورده است. در دوران معاصر نیز ح. ایزدپناه گردآورنده فرهنگ لغات لکی، لک ها را لر می داند.
محل تمرکز لک ها در غرب ایران
محتویات [نهفتن]
۱ محل زندگی لک ها در غرب ایران
۲ جستار وابسته
۳ پانویس
۴ پیوند به بیرون
محل زندگی لک ها در غرب ایران [ویرایش]
لک ها در سرتاسر ایران پخش شده اند، ولی در غرب ایران تمرکز بیشتری دارند. [۱۱]
با استقرار مملکت داری به شیوه نوین و تقسیم کشور به واحدهای سیاسی به نام های ایالات، ولایات و آنگاه استان ها، لک ها نیز، بین چندین واحد کشوری تقسیم شدند. امروزه لک ها در غرب ایران، عمدتا در استان های لرستان، همدان، ایلام، کرمانشاه، کردستان، زنجان، و آذربایجان غربی، زندگی می کنند.
ایل چهاردولی در منطقه چهاردولی شهرستان شاهین دژ در جنوب آذربایجان غربی و شهرستان قروه در جنوب شرقی استان کردستان و شهرستان اسدآباد در غرب استان همدان ساکن هستند و با زبان لکی صحبت می کنند. [۱]
سکونتگاه اصلی لک ها شرق و شمال و غرب لرستان، جنوب و غرب استان همدان، شرق استان کرمانشاه و شرق استان ایلام است. لک ها بیشتر در شهرهای، الشتر، نورآباد، کوهدشت، هرسین، کنگاور، صحنه، شیروان، چرداول، دره شهر، آبدانان، تویسرکان، نهاوند، کرمانشاه و خرم آباد و همدان ساکنند. در غرب ایران لک ها را پشتکوهی و فیلی نیز میخوانند. حوزه گسترش گویش لکی عبارت است از:[۱۱]
۱ - بخش چغلوندی یا هرو در شرق لرستان.
۲ - شهرستان سلسله یا الشتر در شمال شرقی لرستان. طایفه حسنوند در الشتر از طوایف لک هستند.
۳ - شهرستان دلفان یا نورآباد در شمال غربی لرستان، بخش کاکاوند و دلفان.
۴ - شهرستان کوهدشت در غرب لرستان، بخش کونانی با طایفه هایی همچون ایتیوند، اولادقباد، امرایی، آزادبخت، گراوند و شاهیوند، نورعلی .
۵ - شرق استان کرمانشاه در مناطق کنگاور، صحنه و هرسین. اهالی هرسین و طوایف کاکاوند، بالاوند، جلالوند و عثمانوند که به گویش لکی تکلم می کنند.
۶ - ایلام در دینور و دره شهر و آبدانان
۷ - بخش هایی از طوایف لک در کرکوک و خانقین در کردستان عراق، سکونت دارند. در کردستان عراق تعداد گویشوران لک بیشتر از ایران است. [۱۱]
۸ - بخش هایی از طوایف لک در کردستان ترکیه، سکونت دارند. [۱۱]
مردم لک در پی مهاجرت ها در بیرون از لکستان ( منطقه لک نشین زاگرس ) نیز یافت می شوند. برای نمونه دهستان لکستان در در استان آذربایجان غربی و عده ای از ساکنان میانکاله و روستای زاغ مرز از توابع بهشهر مازندران خود را لک می دانند. چهاردولی ها نیز از لک ها هستند و تیره هایی از لک ها در استانهای قزوین و خراسان ساکن هستند.
جستار وابسته [ویرایش]
زبان لکی
پانویس [ویرایش]
↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ آیت محمدی. سیری در تاریخ سیاسی کرد. ص ۱۹۰. انتشارات پرسمان. ۱۳۸۲
↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ایزدپناه، ح. : فرهنگ لکی، موسسه فرهنگی جهانگیری، تهران ۱۳۶۷خ، ص ۱۱.
↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ غ. مصاحب. دایرةالمعارف فارسی. ذیل واژهٔ لک
↑ عبدالله شهبازی. مقدمه ای بر شناخت ایلات و عشایر. تهران: ۱۳۶۹ ص. ۱۳۴
↑ عبدالله شهبازی. مقدمه ای بر شناخت ایلات و عشایر. تهران: ۱۳۶۹ ص. ۶۷
↑ Laki’s disputed identity in the Luristan province. ص. ۱۵، بازدید: آوریل ۲۰۰۹. ( پی دی اف )
↑ نقل منابع از ایزدپناه، ح. : فرهنگ لکی، موسسه فرهنگی جهانگیری، تهران ۱۳۶۷خ، ص ۱۱.
↑ B. Grimes, ( ed. ) , Luri, in Ethnologues ( 13th edition ) , Dallas 1996, p. 677
↑ دایره المعارف بزرگ اسلامی، جلد دهم، تهران ۱۳۸۰، ص. ۵۴۸ - ۵۴۹
↑ Laki
↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ آیت محمدی. سیری در تاریخ سیاسی کرد. ا نتشارات پرسمان. ۱۳۸۲
پیوند به بیرون [ویرایش]
رده های صفحه: استان لرستان جوامع مسلمان لک

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٨٩)

بپرس