لیشه

لغت نامه دهخدا

لیشه. [ ] ( اِخ ) ( اشعیا10:30 ) قریه «دان » نیست ،بلکه قریه کوچکی است که در میان جنیم و عناتوث واقع و ولتر گمان دارد همان عیسویه است که به مسافت دو میل به شمال اورشلیم واقع است. ( قاموس کتاب مقدس ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- شته . ۲- لیسک حلزون ۳- پروان. کوچکی است که رنگ روی بالهای قدامیش نقره یی و پشت آنها خاکستری است . غنج . این پروانه بشکل کرم کوچک زرد رنگی است که سرو قسمتی از سینه اش سیاه است و آفت درختان سیب و گوجه و آلو و گیلاس و ازگیی و هلو و زرد الو و گلابی میباشد و از برگ این درختان تغذیه مینماید و آنها را بکلی ضایع میکند و از بین میبرد . پس از آنکه رشد غنج کامل شد بصورت اجتماع پیله بسته و در داخل پیله تبدیل به شفیره میشود وپس از ۲ تا ۳ هفته شفیره تبدیل به پروانه میگردد . برای دفع این آفت باید مرتبا برگهای آفت زده را کندوله کرد و سوزانید . این آفت در اکثر نقاط ایران وجود دارد لیشه
قریه (( دان ) ) نیست بلکه قری. کوچکی است که در میان جنیم و عناتوث واقع و ولتر گمان دارد همان عیسویه است که بمسافت دو میل بشمال اورشلیم واقعست ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس