ماشی

/mASi/

مترادف ماشی: به رنگ ماش، سخن چینی، رونده

معنی انگلیسی:
moss green color, greenish yellow, mossgreen

لغت نامه دهخدا

ماشی. ( ص نسبی ) منسوب به ماش. || هرچیز به رنگ ماش. ( ناظم الاطباء ). به رنگ ماش. سبز تیره و متمایل به خاکی. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). به رنگ دانه ماش. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- گل ماشی ؛ رنگ آجر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| هر غذای ساخته شده از ماش. ( ناظم الاطباء ).

ماشی. ( ع ص ) رونده و در حدیث است : اِن لِلحاج الماشی بکل خطو سبعماءة حسنة. ( منتهی الارب ). رونده. ( آنندراج ). به سرعت راه رونده. ( ناظم الاطباء ). اسم فاعل است و جمع آن مشاة و ماشون و مؤنث آن ماشیة است. ( از اقرب الموارد ). رونده. ج ، مشاة. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || سخن چین نزدیک والی ، یا عام است. ج ، مشاة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سعایت کننده و سخن چین. ج ، مشاة. ( ناظم الاطباء ).

ماشی. [ ] ( اِخ ) ابوالقاسم الحسین بن محمد اسحاق الماشی المروزی از روات حدیث است و به سال 359 درگذشته است. ( از لباب الانساب ج 3 ص 84 ).

فرهنگ فارسی

رونده، مشاه جمع
( اسم ) ۱- رونده . ۲- سخن چین جمع : مشات ( مشاه ).
ابوالقاسم الحسین بن محمد اسحاق الماشی المروزی از روات حدیث است

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِفا. ) ۱ - رونده . ۲ - سخن چین .

فرهنگ عمید

پیاده.

پیشنهاد کاربران

مخفف واژه ماشین. . .
در تالشی یعنی خاله
در زبان لری بختیاری به معنی
ماشین

بپرس