محشور
/mahSur/
مترادف محشور: جلیس، قرین، مانوس، مصاحب، معاشر، مقترن، مقرب، ندیم، هم نشین
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
محشور. [م َ ] ( ع ص ) حشر کرده شده. برانگیخته شده. ( ناظم الاطباء ). روز قیامت برانگیخته شده. ( غیاث ) ( آنندراج ).
- محشور شدن ؛ حشر کرده شدن.
- || گرد آمدن. آمیزش یافتن. معاشر شدن. رفت و آمد پیدا کردن. گرد آمدن با کسی یا با کسانی در روز قیامت.
- محشور کردن ؛ گرد آوردن ( روز قیامت ).
- || جمع کردن. همنشین کردن : خدا او را با پیغمبر محشور کند.
|| تیر بهم پیوسته پر. ( منتهی الارب ).( ناظم الاطباء ). || گرد کرده و فراهم آورده. || کلان و بزرگ. || استوار. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
(اسم ) ۱ - گرد آمده با کسی ( کسانی ) معاشر . ۲ - گرد آمدن با کسی ( کسانی ) در روز قیامت .
مرد مطاع که مردمان بخدمت وی شتابند
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. همدم، همراه، هم صحبت.
دانشنامه عمومی
محشور (آلبوم کافی). محشور ( انگلیسی: Rapture ) آلبوم چندآهنگه از خواننده جامائیکایی، کافی ( خواننده ) است که در ۲۰۱۹ منتشر و برندهٔ جایزه گرمی بهترین آلبوم رگی شد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف
wiki: محشور (آلبوم کافی)
پیشنهاد کاربران
رافعت
درجمع هم بودن.
هم نشین - درکنار - همدم - در کل با فردی همجور شدن
همنشین