محکم بستن


معنی انگلیسی:
brace, lock

فرهنگ فارسی

( مصدر ) استوار بستن چیزی را : چنین گویند که کبشها و گوسفند های بزرگ را دست و پای محکم می بست و سرایشان می برید .

واژه نامه بختیاریکا

گِپ کِردِن

مترادف ها

brace (فعل)
بابست محکم کردن، محکم بستن، در مقابل فشار مقاومت کردن

buttress (فعل)
محکم بستن، شمع زدن

cinch (فعل)
محکم بستن، تنگ یا کمربند بستن

frap (فعل)
زدن، کوبیدن، محکم بستن، سفت بستن، سفت کشیدن

فارسی به عربی

شیال

پیشنهاد کاربران

بپرس