مخصص

/moxasses/

لغت نامه دهخدا

مخصص. [ م ُ خ َص ْ ص ِ ] ( ع ص ) خاص کننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آنکه خاص می گرداند. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح فلسفی ) مخصصات انواع ، مقصود صور نوعیه است. ( از فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی ص 545 ). و رجوع به صورت نوعی در همین لغت نامه شود. || در اصطلاح اصول ، امری که عام را تخصیص دهد و از شمول آن بکاهد چنانکه «لا تأکلوا مما لم یذکر اسم اﷲ علیه » ( قرآن 121/6 ). مخصص «خلق لکم مافی الارض جمیعاً» ( قرآن 29/2 ) می باشد. || آنکه خورش می کند. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

فرهنگ فارسی

کتابی است در لغت عربی بزبان عربی تالیف ابن سیده . مولف در این کتاب حروف تهجی را را مراعات نکرده بلکه لغات بترتیب موضوع کلمات تدوین شده و آن باصطلاح امروزه دستگاهی است تقریبا شبیه بکتاب السامی الاسامی میدانی
( اسم ) خاص کننده تخصیص دهنده جمع : مخصصین .

فرهنگ معین

(مُ خَ صَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) خاص کرده شده ، تخصیص یافته .

فرهنگ عمید

۱. خاص شده.
۲. تخصیص یافته.

دانشنامه اسلامی

دانشنامه آزاد فارسی

مُخَصِّص
در اصول فقه، به عبارتی گویند که دامنۀ عام را محدود کند. در اصل ۸۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است «استخدام کارشناسان خارجی از طرف دولت ممنوع است، مگر در موارد ضرورت با تصویب مجلس شورای اسلامی». ممنوعیت استخدام کارشناسان خارجی عمومیت دارد؛ امّا جملۀ «مگر در موارد ضرورت» به عنوان مخصِّص آن را استثناء کرده است. خداوند می فرماید: انسان ها در خسران اند مگر آنان که به خدا ایمان آورده اند؛ «الاّ الذین آمنوا» (سورۀ عصر) مخصِّص است.

مخصص (المخصص). مُخَصَّص (المُخَصَّص)
تألیف علی بن اسماعیل، معروف به ابن سیده، بزرگ ترین و کهن ترین واژه نامۀ موضوعی زبان عربی. مؤلف واژگان را بر اساس معانی مرتب کرده است. انسان، حیوان و طبیعت محور اصلی موضوعات متنوعِ آن است. این گونه فرهنگ ها برای کسانی که خواهان گسترش گنجینۀ لغوی خود در یک موضوع خاص باشند بسیار سودمند است. از ویژگی های این کتاب، کثرت مباحث نحوی و صرفیِ آن است. حجم این مجموعه در یکی از چاپ های آن (مصر، ۱۳۱۶ـ۱۳۲۱ق) بالغ بر ۱۷ مجلّد است.

پیشنهاد کاربران

استثناء
چیزی که خاص شده، تخصیص یافته، محدودتر شده، دامنه ی شمولیت یک ماده ی قانونی را محدود ساخته باشد.

بپرس