مردم داری

/mardomdAri/

معنی انگلیسی:
diplomacy, finesse, public relations, tact, address, civility

لغت نامه دهخدا

مردم داری. [ م َ دُ ] ( حامص مرکب ) حسن سلو». خوشرفتاری با خلق. مهربانی و ملایمت کردن با مردمان. مماشات با مردم پاسداری خاطر خلق اﷲ. عمل مردم دار. رجوع به مردم دار شود : آئین شهریاری و کامکاری و نیکوکاری و مردم داری یافته است. ( راحةالصدور راوندی ).
به که از کف ندهد شیوه مردم داری
هر که چون دیده در خانه بازی دارد.
صائب ( از آنندراج ).
ز دست ما اسیران پاس دلها بر نمی آید
به رنگ سرمه مردم داری از ما بر نمی آید.
شفیع اثر ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بخوشی و نیکی رفتار کردن مماشات با خلق خدا پاس خاطر مردم داشتن : ز دست ما اسیران پاس دلها بر نمی آید برنگ سرمه مردم داری از ما بر نمی آید . ( شفیع اثر ) ( ایهام ).

فرهنگ عمید

مدارا و ملاطفت، خوش رفتاری با مردم.

پیشنهاد کاربران

community spirit ( =the desire to be friendly with and help other people who live in the same community )

بپرس