مسخره بازی

/masxarebAzi/

مترادف مسخره بازی: تمسخر، کار ناشایست، کار بیهوده

معنی انگلیسی:
buffoonery, mockery, monkey business, foolery, jest, prank, caper, charade, deviltry, drollery, play, travesty, waggery, monkeyshines, shtick

لغت نامه دهخدا

مسخره بازی. [ م َ خ َ رَ / رِ] ( حامص مرکب ) مسخره درآوردن. رجوع به مسخره شود.

پیشنهاد کاربران

. . . , Clowning_ joke around - acting fool
مَسخَرەبازی: لودگی، دلغکبازی، شوخیبازی، شوخیگری
farce
We found the whole thing a farce
کل اون کار/قضیه رو یه نمایش خنده آور ( مسخره بازی ) دیدیم ( دریافتیم )
لودگی

بپرس