مطابقه

/motAbeqe/

مترادف مطابقه: مطابقت، مقابله، تطبیق دهی، برابری، همانندی، اتحاد، اتفاق، متفق شدن، متحد شدن، اتفاق کردن، برابر کردن

معنی انگلیسی:
comparing, comparison, checking, act of comparing

لغت نامه دهخدا

مطابقه. [ م ُ ب َ ق َ / ب ِ ق ِ ] ( از ع ، اِمص ) مطابقة. مطابقت. با کردن و نمودن و داشتن و جز اینها صرف شود. و رجوع به مطابقة و مطابقت شود.

فرهنگ فارسی

مطابقت: برابرکردن، برابرکردن دوچیزباهم، ونیزنام صنعتی است درشعر(صنعت متضاد )
۱ - ( مصدر ) اتفاق کردن متحد شدن . ۲ - مقابل کردن چیزی است بمثل آن . ۳ - ( اسم ) اتفاق اتحاد . ۴ - مقابله ٠
یکی را بر دیگری پوشیدن طابق بین قمیصین .

فرهنگ معین

(مُ بِ قِ ) [ ع . مطابقة ] (مص ل . ) برابر کردن ، با هم برابر کردن دو چیز.

فرهنگ عمید

= متضاد

فرهنگستان زبان و ادب

{agreement} [زبان شناسی] رابطۀ صوری میان دو سازۀ نحوی در یک ساختار زبانی

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:تضاد (ادبیات)

پیشنهاد کاربران

بپرس