مطارب

لغت نامه دهخدا

مطارب. [ م َ رِ ]( ع اِ ) ج ِ مَطرَب و مَطرَبَة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به مطرب و مطربة شود.

پیشنهاد کاربران

مطارب=ج طرب راهای نتفرقه کوچه های باریک پس در این واژه هم اثری از نوازندگی نیست و بیخود این ملت عرب خود را اهل تمدن و فرهنگ میدارند آنها هرچه امروز دارند از پرتو ملت پارس است که اداب فرهنگ و حکومت را به
...
[مشاهده متن کامل]
آنها آموخت و حتی نربی مکرم عمدا نظر سلمان پارسی را در تمام مشورت ها مقدم میداشت مخصوصا در جنگ خندق که حنگ احزاب و فتح الفتوح اسلام بود تا در اینده آنها از قوم پارس و چین آموزش فرابگیرند و به این ملت متمدن احترام بگذارند و در حدیثی فرمود علم را باید فرا گرفت اگر از ملت پارس و چین باشد

بپرس