معتصم با

لغت نامه دهخدا

معتصم با. [ م ُ ت َ ص ِ م ُ بِل ْ لاه ] ( اِخ ) ( الَ... ) لقب ابواسحاق بن هارون الرشید، هشتم از خلفای عباسیه. ( منتهی الارب ). المعتصم العباسی ، محمدبن هارون الرشیدبن المهدی بن منصور مکنی به ابواسحاق و ملقب به المعتصم باﷲ یکی از خلفای عباسی است که پس از مرگ برادرش مأمون به سال 218 به خلافت رسید. وی بنابر مشهورعموریه یکی از شهرهای روم شرقی را فتح کرد و چون بغداد برسپاه وی تنگ آمد شهر سامرا را بنیاد نهاد و نخستین کس از خلفاست که اسم «اﷲ» را به نام خود افزود. وفات وی در سامرا اتفاق افتاد. ( از اعلام زرکلی ج 3 ص 996 ). معتصم که به هیچیک از دو طایفه عرب و ایرانی اعتماد نداشت به عنصر ثالثی که تازه در بغداد قدرت و اهمیتی پیدا کرده بودندمتوسل شد و آن عنصر ترک بود. بعد در نتیجه جنگهای پی در پی که مسلمین در عهد هارون و مأمون در حدود ترکستان کرده بودند عده زیادی غلام ترک بعنوان اسیر یا پیشکشی بدارالخلافه فرستاده بودند معتصم از ایشان جمعی را بعنوان مستحفظ داخل سپاه کرد لیکن بعدها اقتدار این سپاهیان ترک به حدی زیاد شد و زیاده روی ایشان در طلب مال و مقام به جائی کشید که خود خلیفه هم دروحشت افتاد ناچار بغداد را ترک گفت و در سامرا که خود در سال 220 به بنای آن اقدام کرده بود مقیم شد و تا آخر خلافت در میان عده ای لشکری پاسبان در آنجا می زیست و در همانجا هم در سال 227 درگذشت. ( از تاریخ مفصل ایران تألیف اقبال ص 99 ). و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 356 و 357 و 358 و تجارب السلف صص 173 - 179و تاریخ گزیده چ عبدالحسین نوایی صص 316 - 319 و کامل ابن اثیر چ بیروت ( سال 1385 هَ. ق. ) ج 6 صص 439 - 525 و حبیب السیر چ خیام ج 2 صص 264 - 267 و معتصم شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس