ملاء

/mala~/

مترادف ملاء: پری، انجمن، دسته، گروه، محفل، مردم

متضاد ملاء: خلاء

لغت نامه دهخدا

( ملاَّء ) ملاَّء. [ م ُ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مَلی ٔ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به ملی شود.
ملاء. [ م ُل ْ لا ] ( از ع ، ص ) بسیار پر یعنی پر بسیار از علم. مأخوذ از ملؤ، که به معنی پری است چنانکه کُبّار به معنی بسیار بزرگ. فارسیان این قسم الف ممدوده را مقصوره خوانند مگر در اضافت و وصفیت. ( از غیاث ). و رجوع به مُلاّ شود.

ملاء. [ م ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مَلی ٔ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). رجوع به ملی شود. || ج ِ مَلاَّن و مَلاَّنة و ملأی [ م َ آ ]. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ملاَّن شود.

ملاء. [ م ُ ] ( ع اِ ) زکام. ( منتهی الارب ). زکام و گرانی که از امتلا عارض گردد. ( ناظم الاطباء ). زکامی که از امتلا عارض گردد. ( از اقرب الموارد ). || ج ِ مُلاءَة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به ملاءة شود.

ملاء. [ م َ ] ( ع مص ) پر شدن. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

ملاء ( بر وزن خلاء ) چنانکه قبلا هم گفته ایم از ماده ملا ( بر وزن خلع ) به معنی گروهی است که هدف مشترکی را تعقیب می کنند و ظاهر آنها چشم پر کن است ، این کلمه در قرآن مجید معمولا به اشراف و ثروتمندان یا درباریان گفته می شود .
...
[مشاهده متن کامل]

( و لقد ارسلنا موسی بایاتنا الی فرعون و ملائه ) .
ما موسی را با آیات و نشانه های خود به سوی فرعون و اطرافیان و درباریان او فرستادیم.
( تفسیر نمونه ج : 21 ص : 79 )

انجمن، حلقه، گردهم آیی
ملاء: واژه ملاء در لغت به معنی اشیاء یا اشخاصی است که چشم را پر می کند و شگفتی بیننده را برمی انگیزد ، به همین جهت به جمعیت زیادى که داراى رأى و عقیده واحدى ، باشند ملا گفته می شود ، و نیز به اشراف و بزرگان هر قوم و ملتی ملا می گویند ، زیرا هر کدام از این دو گروه به خاطر کمیت یا کیفیت خاص خود چشم بیننده را پر می کند .
...
[مشاهده متن کامل]

بهترین واژه جایگزین در فارسی براى ملاء به نظر لغت ( ( سران ) ) است . سران فکرى ، سران حکومتی ، سران اقتصادى و. . .

ملاء یعنی درمیان ، در حضور دسته یا گروه ، دربین مردم ، درحضور جمع ، دربین عموم ، در میان جمع مردمی ملاء عام و ملاء خاص

بپرس