ملامت کردن


مترادف ملامت کردن: سرزنش کردن، نکوهیدن، شماتت کردن، نکوهش کردن، سرکوفت زدن، عتاب کردن

متضاد ملامت کردن: تحسین کردن، ستایش کردن

معنی انگلیسی:
accuse, blame, remonstrate, reproach, reprove

فرهنگ فارسی

( مصدر ) سرزنش کردن نکوهیدن : [ و چون میل بخیر کند از میل بشر پشیمان شود و خویشتن را ملامت کند ... ] ( اوصاف الاشراف . ۲۶ )

مترادف ها

blame (فعل)
مقصر دانستن، سرزنش کردن، لکه دار کردن، ملامت کردن، عیب جویی کردن از، انتقاد کردن، گله کردن، عتاب کردن

reproach (فعل)
خوار کردن، سرزنش کردن، ملامت کردن، عیب جویی کردن از، طعنه زدن، سرکوفت دادن

rebuke (فعل)
زخم زبان زدن، سرزنش کردن، ملامت کردن، عتاب کردن، توبیخ کردن، سرکوفت دادن

upbraid (فعل)
سرزنش کردن، ملامت کردن

reprove (فعل)
سرزنش کردن، ملامت کردن، عتاب کردن، نکوهش کردن

call down (فعل)
سرزنش کردن، ملامت کردن، تحقیر کردن

فارسی به عربی

توبیخ , لائمة , وبخ

پیشنهاد کاربران

بپرس