مونث


مترادف مونث: انثی، ماده، مادینه

متضاد مونث: مذکر، نرینه

برابر پارسی: ماده، مادینه

معنی انگلیسی:
feminine, distaff, ette _, woman

لغت نامه دهخدا

مؤنث. [ م ُءْ ن ِ ] ( ع ص ) ماده زاینده. ( منتهی الارب ). امراءة مؤنث ؛ زن ماده زاینده. ( ناظم الاطباء ).

مؤنث. [ م ُ ءَن ْ ن َ ] ( ع ص ) نقیض مذکر. ( اقرب الموارد ). خلاف مذکر. ( ناظم الاطباء ). ماده. ( دهار ). جنس ماده انسان و حیوان و غیره. مقابل مذکر. خلاف نر. زنانه. ( یادداشت مؤلف ). || مخنث. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( متن اللغة ). || مردی که در ظرافت و نرمی سخن و شکستگی اندامش همانند زنان است. ( از اقرب الموارد ). || خوشبویی که جامه را رنگین کند مانند زعفران و جز آن ، خلاف ذکوره مانند مشک و کافور و امثال آن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). آن بوی خوش که رنگ دارد مانند زعفران و خلوق. خلاف ذکور، ذکوره ، ذکاره طیب. ( یادداشت مؤلف ). || ( اصطلاح صرف ) اسمی که به آن و یا به متعلق آن ، علامت تأنیث ملحق گردد. خلاف مذکر. ( ناظم الاطباء ). در صرف عربی ، اسمی که شامل جنس ماده انسان و حیوان حقیقتاً و برخی از اشیاء و موجودات دیگر مجازاً می گردد، مانند فاضلة و ناقة که در حقیقت ماده انسان و حیوان هستند و ارض و شمس که به مجاز مؤنث نامیده می شوند. علامت تأنیث اسم سه است : 1- تاء؛ همچون : فاضلة، جاریة، ناظمة. 2- الف مقصوره ؛ چون : لیلی ، کبری ، صغری. 3- الف ممدوده ؛ چون : خنساء، زهراء، حمراء. یادآوری 1- علامت جمع مؤنث سالم «ات » است که به اسم ملحق می گردد. و اگر خوداسم «تاء» تأنیث داشت آن تاء حذف می شود و فقط «ات »به آخر کلمه افزوده می گردد؛ چون : مریم و مریمات. عاقلة و عاقلات. یادآوری 2- هر اسم جمع که واحد از لفظ خود ندارد و برای غیر آدمیان باشد مؤنث باشد. یادآوری 3- اسماء اعداد نیز مذکر و مؤنث دارند و به اشکال خاصی با معدود خود می آیند. رجوع به اسماء اعداد و اسم عدد شود. یادآوری 4- در زبان فارسی کنونی مؤنث نیست ، اما در زبانهای قبل از اسلام ایران بوده است.
- مؤنث حقیقی ؛ اسمی است که نام و یا وصف انسان یا حیوان ماده باشد، مانند: امراءة، حلیمة. مقابل مؤنث مجازی. مقابل مؤنث غیرحقیقی. و رجوع به ترکیب مؤنث مجازی و مؤنث غیرحقیقی شود.
- مؤنث غیرحقیقی ؛ مؤنث مجازی. اسمی که در واقع متعلق به جنس نر انسان یا حیوان نباشد بلکه از روی قرارداد و اصطلاح مؤنث نامیده شود، مانند: ظلمة، ارض. ( از تعریفات جرجانی ). و رجوع به مؤنث حقیقی و مؤنث مجازی شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

زن، ماده، مادینه، لاف مذکر
( اسم و صفت ) زن ماده مادینه مقابل مذکر نر نرینه .
نقیض مذکر .

واژه نامه بختیاریکا

ماهینِه

فارسی به عربی

امرات , انثی , مونث

پیشنهاد کاربران

مٶنَّث: ماده، مادینه، زن، زنانه
ماچه. [ چ َ / چ ِ ] ( ص ) ماده ، مقابل نر. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . گویا فقط در خر الاغ مستعمل است. گاهی هم در سگ گفته می شود: ماچه خر. ماچه سگ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
زبانی که تفاوت بین مُذکر ومُؤنّث ندارد؛ نمیشه ریشه زبان دیگری باشد!
مونث از ریشه ی انث به معنی نرم، لطیف ، از جنس نرم هست
ناریک: مونث
نَریک: مذکر
نَژیت: خنثی ( اوستایی naečit )
مؤنث از ماده انث ( بر وزن ادب ) به معنی موجود نرم و قابل انعطاف است ، و لذا هنگامی که آهن در آتش نرم شود ، عرب می گوید انث الحدید و اگر به جنس زن اناث و مؤنث گفته می شود به خاطر آن است که جنس لطیفتر و انعطاف پذیرتری است .
من درینا صادقی هستم.
مونث به معنای:زن - خانم
و مذکر به معنای:مرد - آقا هست
این نظر منه
هر اسمی درعربی یامذکریامونث است
علامت اصلی اسم مونث 《ت》است مانند:طاللِبَته، امامذکرنشانه ندارد؛مانند:طالِب《هذا》و《ذالک》 اسم اشاره به مذکرو《هاذِهِ》و《تلکَ》اسم اشاره به مونث اند، اسم هایی مثل جَزیرَه وَشَجَرَه چون علامت 《ت》دارند؛مونث به شمار می آیند
این واژه عربی است و پارسی آن این است:
ناریک nârik ( واژه ای پهلوی )

بپرس