مکتب بخارا

دانشنامه آزاد فارسی

یوسف و زلیخای جامی، بخارا قرن 10ق
مکتبی در نگارگری. شیوۀ هنری اصیلی که با حمایت عبیدالله خان و عبدالعزیز (پسر و جانشین او)، حاکمان ازبک، در بخارا، کانون فرهنگی آسیای میانه، پاگرفت و تا اواخر قرن ۱۰ق شکوفا بود. درپی همکاری استادان محلّی با بسیاری از اصحاب فرهنگ هرات که به بخارا فرستاده شده بودند، هنر جدیدی در این سرزمین شکل گرفت. مکتب بخارا در آغاز دو گرایش متمایز داشت: یکی گرایش به نقاشان هرات و شاگردان ایشان؛ و دیگری شیوۀ مستقل بخارا که بر سنّت های محلّی مبتنی بود. با درآمیزی این دو گرایش، هنر منحصربه فردی پدید آمد. محمود مذهّب از نمایندگان سرآمد مکتب بخارا بود که از هرات به بخارا منتقل شد. آثار وی دربرگیرندۀ دو گروه اند؛ گروه اول از مکتب هرات تأثیردارند، و گروه دوم نقاشی ها و تک چهره هایی اند که تأثیر شیوۀ بخارا در آن ها مشهود است. آثار محمود مذهب در روند کلّی شکل گیری هنر بخارا اثر بسزایی داشت. عبدالله از دیگر هنرمندانی بود که هنر تصویری مستقل بخارا را در نیمه های قرن ۱۰ق شکل بخشید. آثار عبدالله ترکیب بندی ساده ای دارند، ولی به لحاظ رنگی یادآور نگاره های استادان مکتب هرات اند. نگاره هایش از خطوط بریده، خط های کناره نما، و پیکرهای سایه وار عاری اند. محمّد مراد سمرقندی (دوران شکوفایی از اواخر قرن ۱۰ تا ربع اول قرن ۱۱ق)، از دیگر نقاشان برجستۀ این مکتب است. نقاشی هایش از لحاظ ایجاز، سادگی شگردها و وسایل به کاررفته و نیز از لحاظ اهداف هنری جدید و درک تازه از چگونگی نمایش انسان درخور توجه اند. محمّدمراد استفاده از شگردهای تزیینی را وانهاد، و از پس زمینۀ یکنواخت به منظور جلب توجّه بیننده به پیکره ها، بهره جست. نقاشی های مکتب بخارا از استحکام و نظمی هنری برخوردارند که رنگ از عناصر مهم آن به شمار می رود، رنگ های روشن و بسیار درخشنده و خالص، و ترکیب نامتداول مایه های کبود و نخودی و زرد. درپی روابط دوستانه ای که در نیمۀ دوم قرن ۱۰ق بین هندوستان و آسیای مرکزی برقرار شد، نقاشی های آسیای مرکزی نیز با تأثیر از شیوۀ نقاشی گورکانیِ هند، پرمایه تر شدند.

پیشنهاد کاربران

بپرس