نافض

لغت نامه دهخدا

نافض. [ ف ِ ] ( ع ص ، اِ ) تب لرزه. ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رعدةالحمی. ( معجم متن اللغة ). تب سرد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). تب لرزه ، مذکر آید ویقال : اخذته حمی بنافض و حمی نافض بالاضافه و الوصف.( منتهی الارب ) ( از معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

تب لرزه . تب سرد .

پیشنهاد کاربران

حالتی است که با آن قدرت بر نگاه داشتن خویش از لرز نباشد. گنجینه بهارستان ( بدیعات اختیارى ) ، ج‏2، ص: 140

بپرس