ناگهان

/nAgahAn/

مترادف ناگهان: بغتتاً، بناگاه، بی خبری، بی خبر، غفلتاً، غیرمترقب، فجات، ناگاه، نبهره

معنی انگلیسی:
abrupt, flash, flat, overnight, short, shortly, suddenly, swift, all at once, unannounced, sudden(ly)

لغت نامه دهخدا

ناگهان. [ گ َ ] ( ق مرکب ) ناگاه. ناگه. بغتةً. بی خبر. دفعةً. غفلةً. یکباره. غیرمترقب. نابیوسان :
ای دریغا که موردزار مرا
ناگهان بازخورد برف وغیش.
کسائی.
به کیخسرو از من نماند جهان
به سر بر فرودآیمش ناگهان.
فردوسی.
بر این بر نیامد بسی روزگار
که بیمار شد ناگهان شهریار.
فردوسی.
به کیخسرو آمد خبر ناگهان
که آمد سپاهی چو ابر دمان.
فردوسی.
که هر دم چرا گردی از من نهان
دگرباره پیدا شوی ناگهان.
نظامی.
فروشد ناگهان پایت به گنجی
ز دست افشاندیش بی پای رنجی.
نظامی.
ناگهان ناله ای شنید از دور
کآمد از زخم خورده ای رنجور.
نظامی.
از مددهای او به هر نفسی
دوستی ناگهان همی یابم.
عطار.
ناگهان بهلول را خشکی بخاست
رفت پیش شاه و از وی دنبه خواست.
مولوی.
چون قامتم کمان صفت از غم خمیده شد
چون تیر ناگهان ز کمانم بجست یار.
سعدی.
ناگهان بانگ در سرای افتاد
که فلان را محل وعده رسید.
سعدی.
که گردد ناگهان از دور پیدا
نگاهش جانب دیگر بعمدا.
وحشی.
|| ناآگاهان. محرمانه. مخفیانه :
برفتند کارآگهان ناگهان
نهفته بجستند کار جهان.
فردوسی.
به کارآگهان گفت تا ناگهان
بگویند با سرفراز جهان.
فردوسی.
ز بیشه ببردم ترا ناگهان
گریزان از ایران و از خان و مان.
فردوسی.
|| نادانسته. غفلةً. علی الغفلة. بسهو. ( یادداشت مؤلف ) :
گر آمد ناگهان از من خطائی
مرا منمای داغ هر جفائی.
( ویس و رامین ).
|| تصادفاً. مصادفةً :
کآن فلانی یافت گنجی ناگهان
من چو آن خواهم چرا جویم دکان.
مولوی.
به دشتی ناگهان افتاد راهش
که از هر گونه گل بود و گیاهش.
وصال.
- از ناگهان ؛ غفلةً. ناگاه. از ناگه :
تا چو شد در آب نیلوفر نهان
او به زیر آب ماند از ناگهان.
رودکی.
به دام من آویزد از ناگهان
به خونها که او ریخت اندر جهان.
فردوسی.
دو مرد جوان دید کز ناگهان
رسیدند از ره برِ پهلوان.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بی وقت، بی خبر، سرزده، ناگاه
ناگاهان : ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی منتها ای آتشی افروخته در بیشه اندیشها. ( دیوان کبیر۴:۱ )
دهیست از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد .

فرهنگ معین

(گَ ) (ق . ) بی خبر، ناگاه .

فرهنگ عمید

۱. غفلتاً، بی خبر.
۲. بی وقت، سرزده، ناگاه.
* ازناگهان: [قدیمی] ناگاه، ناگهان، غفلتاً: برآساید از ما زمانی جهان / نباید که مرگ آید ازنا گهان (فردوسی: ۲/۲۵۴ ).

واژه نامه بختیاریکا

بی گمُوی؛ بی همد؛ یَه هِندا ( یه هنا ) ؛ یَه هَو؛ هُتا هُت ( هُتُرهُت ) ؛ رَو کُنی؛ یه خَوَر

دانشنامه عمومی

ناگهان ( اسپانیایی: Tan de repente ) فیلمی در ژانر کمدی - درام است که در سال ۲۰۰۲ منتشر شد.
مارسیا یک دختر چاق و بی عرضه است که در یک فروشگاه لباس فروشی کار می کند که مشتری زیادی ندارد. او اعتماد به نفس پایینی دارد و افراد زیادی تمایل دوستی با او را ندارند. تا اینکه یک روز زندگی خسته کننده ی او توسط دو غریبه کاملاً دگرگون میشود و. . .
عکس ناگهان

ناگهان (فیلم ۱۹۹۸). ناگهان ( به هندی: Achanak ) فیلمی محصول سال ۱۹۹۸ و به کارگردانی ویجی گالانی است. در این فیلم بازیگرانی همچون گوویندا، مانیشا کویرالا، فرح، راهول روی، جانی لور، پارش راوال، شاهرخ خان، سانجی دات ایفای نقش کرده اند.
عکس ناگهان (فیلم ۱۹۹۸)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

بیهوا

مترادف ها

unaware (صفت)
بی خبر، ناگهان، غافل، ناخود اگاه، بی اطلاع

slapdash (صفت)
ناگهان، بی پروا، عجول و بی دقت

taken aback (صفت)
ناگهان

abruptly (قید)
ناگهان، غفلتا

suddenly (قید)
ناگهان، غفلتا، یک بارهای، اتفاقا، سرزده، بطور غافلگیر

unawares (قید)
بی خبر، ناگهان، ناخود اگاه، بی اطلاع، ناخود اگاهانه

فارسی به عربی

الی وراء , غافل , فظ , مزلاج , مفاجی

پیشنهاد کاربران

یکباره، یکدفعه، یهویی، به یک دم
به شتاب، فوری،
بی جهت، بیدلیل،
بیخبر، بیجا،
بی اندیشه، نا خواسته
ناغافل
just like that
✍️ out of the blue
در یک آن
ناغافِل. ( در بعضی از شهرها هنوز از این لفظ استفاده می شود )
داشتم با تلفن حرف می زدم ناغافل قطع شد.
all at once
سورپرایز
بدون علت بیرونی ، بیکباره، یک دفعه ای
غافلانه ، ناگهان
ناگهان
یکهو. . . بیهوا. . . . یهو. . . .
Suddenly
Such as : suddenly l fell into the river
یکباره
بی هوا ( بیش تر بجای �ناگهانی� )
نمونه:
برخی ها نیز چون هلو می مانند که تا نام شان را ببری، بپرند به گلویت؛ آن اندازه بی هوا که تنها شیرینی اش را بچشی و دیگر به هیچ چیز نیندیشی؛ به همین سادگی!
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/04/blog - post_74. html

مترادف:وانگهی
پیشگفتار انجام شدن، رخ دادن و یا حاصل شدن اتفاقی و یا غیر منتظره
به یک باره
بیکبار
یکمرتبه
یک دفعه؛ بیخبر
ناگهان : تحریف نا / آگاهان به معنای رویدادن اتفاقی در حال نا آگاهی
یک دفعه

لحظه ای
یکهو
یهویی
یک دفعه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس