نمار


معنی انگلیسی:
hint, innuendo, motion, sign

لغت نامه دهخدا

نمار. [ ن ُ / ن َ ] ( اِ ) ایما. اشاره. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). از برساخته های دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 270 شود.

نمار. [ ن ِ ] ( اِ ) مالیات فوق العاده. نماری. از اصطلاحات عهد ایلخانان است. ( از فرهنگ فارسی معین ).

نمار. [ ن ِ ] ( ع اِ ) ج ِ نمر. رجوع به نمر شود. || ج ِ نَمِرة. رجوع به نَمِرة شود.

نمار. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نمارستاق بخش نور شهرستان آمل ، در 53هزارگزی جنوب غربی آمل و 18هزارگزی غرب جاده آمل به لاریجان واقع است و 200تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و لبنیات ، شغل مردمش زراعت و گله داری است. مرتع خوش آب وهوای دریاوک جزو این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ). و رجوع به سفرنامه مازندران و استرآباد ص 149 شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) مالیات فوق العاده (ایلخانان ) نماری .
دهی است از دهستان نمارستان بخش نور شهرستان آمل در ۵۳ هزار گزی جنوب غربی آمل و ۱۸ هزار گزی غرب جاد. آمل به لاریجان واقع است ٠ آبش از چشمه محصولش غلات و لبنیات شغل مردمش زراعت و گله داری است ٠ مرتع خوش آب و هوای دریاوک جزو این ده است ٠

فرهنگ معین

(نَ یا نُ ) [ ع . ] (اِ. ) اشاره و ایما.

فرهنگ عمید

ایما، اشاره، رمز.

گویش مازنی

/namaar/ از توابع دهستان نمارستاق نوشهر

پیشنهاد کاربران

بپرس