نماینده بودن


معنی انگلیسی:
act

مترادف ها

represent (فعل)
نمایش دادن، نشان دادن، وانمود کردن، بیان کردن، نمایندگی کردن، نمایاندن، نماینده بودن

پیشنهاد کاربران

بپرس