نمک لان

لغت نامه دهخدا

نمک لان. [ ن َ م َ ] ( اِ مرکب ) نمک زار. نمک لاخ. ( فرهنگ فارسی معین ) :
در نمک لان چون خر مرده فتاد
آن خری و مردگی یکسو نهاد.
مولوی ( مثنوی چ نیکلسون دفتر 2 بیت 1344 ).

نمک لان. [ ن َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان افشاریه ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران ، در 27هزارگزی مغرب کرج واقع است و 170 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و صیفی و چغندر قند و لبنیات ، شغل مردمش زراعت و باغداری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

نمک لان. [ ن َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ده پیر از بخش حومه شهرستان خرم آباد،در 19هزارگزی شمال خرم آباد واقع است و 240 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و چاه ، محصولش غلات و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری و فرش بافی است. معدن نمکی در این ده وجود دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) نمکزار: در نمک لان چون خری مرده فتاد آن خری و مردگی یکسو نهاد. ( مثنوی .نیک.۳۱۹:۲ )

پیشنهاد کاربران

شرکتی پایه گذاری شده به دست محسن کشاورز فرد در سال 1395 2016

بپرس