هیمان

لغت نامه دهخدا

هیمان.[ هََ ی َ ] ( ع مص ) دوست داشتن زن را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || عاشق گردیدن و سرگشته و شیفته شدن از عشق و رفتن بر غیر اراده و مراد. ( المصادر زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || هامت الناقة هَیَماناً؛ ذهبت علی وجهه [ وجهها ] لرعی. ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) سرگشتگی و حیرانی. ( غیاث اللغات از سراج و منتخب ).

هیمان. [ هََ ] ( ع ص ) تشنه. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). عطشان. ( اقرب الموارد ). || شیفته و سرگشته. ( منتهی الارب ). محب شدیدالوجد. ( اقرب الموارد ). || شتر هیمازده. ( منتهی الارب ). شتر مبتلی به مرض هیام. ( اقرب الموارد ). مؤنث آن هَیمی ̍. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

تشنه عطشان

فرهنگ عمید

۱. عاشق شدن، شیفته شدن.
۲. شیفتگی، شوریدگی، دلدادگی.

پیشنهاد کاربران

کورش جان اگر وازه شناسی و دانش همینجوری بود که تو میپنداری همه استاد بودند -
هیمه تا هنگامی که نسوخته هیمه هست همین که اتش گرفت خورگ/ خورنگ است میتوانی خورگ را با حرق عربی یکی بدانی و درست است ن اینکه چرت و پرت ببافی
ه ایی مان . . . . . . هیمان در چم شیفته لغتی پارسی است . در چم اندیشه سوزان . . . . . .
چه هیم از هیمه است ( مناسب سوزندگی ) و مان در جم اندیشه . . . . . درون . . . نفیر . . . . . . . پس در معنی زیر گفتاری پندار سوزان
و در چم کلان شیفته . . . . . عاشق. . . . . ( ایشکا )
ک هو
بادرود__هیمان واژه ایی پارسی است در چم شیفته و دلداده. . . . سرگشته . . . . . گیج. . . .
چه هیم از هیمه در چم مناسب سوزندگی. . . . . سوزان. . . . . . . و مان در چم اندیشه . . . سونیک مانتره ( مان تره )
...
[مشاهده متن کامل]

عرب به ستاک لغت دستبرد زده و واژه های ساختگی برکشیده است که ما را با ان کار نیست
کوروش هو__شیراز بهمن ماه

بپرس