سپهر آئینه عدل است و شاید
که هرچ آن از تو بیند وانماید.
نظامی.
|| نشان دادن. نمودن. ظاهر ساختن. نمایش دادن : آنچه در کون است ز اشیا و آنچه هست
وانما جان را به هرصورت که هست.
مولوی.
با سلیمان یک بیک وامینموداز برای عرضه خود را می ستود.
مولوی.
|| به اقرارآوردن. اظهار کردن. ( ناظم الاطباء ). بیان کردن. ظاهرساختن : حکیمی به رمز وانموده است که هیچکس را چشم غیب بین نیست. ( تاریخ بیهقی ص 96 ).