ورزی

/varzi/

لغت نامه دهخدا

ورزی. [ وَ ] ( ص نسبی ) مرکب از ورز + ی پسوند نسبت دال بر اسم فاعل.( فرهنگ فارسی معین ). کشتکار زمین. ( ناظم الاطباء ). مزارع. ( آنندراج ) ( برهان ). برزگر. کشاورز. ورزگر. ( انجمن آرا ). برزگر. ( انجمن آرا ). زراعت کننده. ( آنندراج ) ( برهان ). || کارگر و مزدور. ( ناظم الاطباء ). || ( حامص ) در ترکیبات ذیل مزید مؤخر آید: آب ورزی ، دادورزی ، خیانت ورزی ، مهرورزی ، کشاورزی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - زراعت کننده کشاورز. ۲ - کارگر مزدور.

فرهنگ معین

(وَ ) (ص نسب . ) ۱ - برزگر، کشاورز. ۲ - کارگر، مزدور.

فرهنگ عمید

= ورزگار

دانشنامه عمومی

ورزی ( به فرانسوی: Varzay ) یک کمون در فرانسه است که در Canton of Saintes - Ouest واقع شده است. [ ۱]
ورزی ۱۴٫۰۴ کیلومترمربع مساحت و ۷۵۲ نفر جمعیت دارد.
عکس ورزیعکس ورزیعکس ورزی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

رشد، پرداختن به کاری
دانش ورزی
قدرت پردازش دانش
دانش ورز کسی که دارای قدرت پردازش دانش را دارد.

بپرس