ورقه و گلشاه

فرهنگ فارسی

داستانی است عشقی . اصل آن از داستانهای تازی گرفته شده و بی شباهت به داستان لیلی و مجنون نیست . در روزگار پیغمبر اسلام دو تن از سالاران قبیله بنی شیبان را پسر و دختری روزی میشود پسر را ورقه و دختر را گلشاه می نامند . این دو کودک با یکدیگر بزرگ میشوند و چون دختر به سن دوازده سالگی میرسد صلاح چنان می بینند که او را به ورقه دهند . در این وقت ابن عمرو سالار قبیله دیگری به قبیله بی - شیبان حمله میبرد و گلشاه را اسیر می کند. ورقه شب دیگر به لشکرگاه ابن عمرو میرود و گلشاه را رها میسازد. ابن عمرو دیگر بار به بنی شیبان میتازد و این بار ورقه و گلشاه را باسارت میبرد . ورقه با ندیم گلشاه آزاد میشود و ابن عمرو را می کشد و لشکر او را نابود میکند . دیگر بار سران قوم بر آن می شوند که گلشاه را به ورقه دهند . لیکن مادر گلشاه مالی را بعنوان شیربها میطلبد . ورقه بدیدار خال خود که شاه یمن بود میرود . در راه میشنود که ملک عنتر خال او را اسیر کرده است . ورقه به شهر میرود تا خال خود را یاری کند . ملک عنتر که از کشته شدن مردان خود بدست ورقه آگاه میشود تصمیم میگیرد سلیم خال ورقه را بدار زند لیکن ورقه وی را از بند رها میکند. دیگر بار بتدبیر وزیر ملک عنتر ورقه دستگیر و زندانی میشود ولی باز هم رهائی می یابد و ملک عنتر را میکشد و نزد شاه سلیم بر می گردد. سلیم اموال ملک عنتر را بدو می بخشد تا با گلشاه عروسی کند . در غیبت ورقه ملک محسن پادشاه شام به قبیله بنی شیبان رفته و گلشاه رااز آنان خواستگاری می کند و به شام میبرد . چون ورقه به یمن باز میگردد بدو میگویند گلشاه مرده است و گوری را بدو نشان می دهند. لیکن دختری که دوست گلشاه بوده است او را از حقیقت حال آگاه میکند . ورقه به شام میرود و در راه از دزدان آسیب می بیند . ملک محسن بدو میرسد و او را به شام برده معالجه میکند . لیکن باو اجازت می دهد که گاهی با گلشاه بنشیند . اما ورقه از شام بیرون میرود و در راه مرگ خویش را از خدا می خواهد و جان میدهد. گلشاه چون از مردن او آگاه میشود بر سر قبر او میرود و با خنجری خود را هلاک میسازد و او را درقبر ورقه می نهند . چون محمد ( ص ) به شام رفت ملک محسن باستقبال او شد و از وی خواست تا آن دو را زنده کند و او چنین کرد و آن دو چهل سال پس از این واقعه زیستند . این داستان را عیوقی بصورت مثنوی ببحر متقارب بنظم در آورده که بچاپ رسیده است . سوزنی و مولوی هم از این داستان یاد کرده اند . یوسف مداح هم این قصه را در ۷۷٠ بترکی بنظم در آورده است . ( نقل باختصار از مقدمه ورقه و گلشاه تصحیح آقای دکتر صفا ) .

دانشنامه آزاد فارسی

وَرْقه و گِلْشاه
مثنوی ای عاشقانه سرودۀ عیوقی. اصل داستان عربی و ماجرای عشق عروة بن الحزام العذری، از شاعران عرب دورۀ نخست اسلامی، و دختر عمویش عفراء است. این اثر از کهن ترین اشعار روایی ادب فارسی و کهن ترین منظومۀ مستقل عاشقانۀ ادب فارسی است که تمامی آن به دست مانده است. از ویژگی های این اثر به کار بردن بحر متقارب برای مثنوی عاشقانه، و ده غزل عاشقانه از زبان اشخاص داستان است. ورقه و گلشاه در حدود ۲,۲۵۰ بیت است. صحنه پردازی های داستان را، به ویژه در شرح میدان های جنگ، متأثر از شاهنامه دانسته اند. این اثر به کوشش ذبیح الله صفا به چاپ رسیده (تهران، ۱۳۴۳ش) و یوسف مداح در ۷۷۰ق به ترکی ترجمه کرده است.

پیشنهاد کاربران

بپرس