وسه

لغت نامه دهخدا

وسه. [ وَ س َ / س ِ ] ( اِ ) چماق. عصا. ( ناظم الاطباء ). چوب دست. چوب دستی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) :
به وسه سر بکوب حاسد را
من بگویم اگر تو را وسه نیست.
سوزنی.
و به تشدید نیز آمده. || قدرت و قوت. ( برهان ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). توانائی. ( ناظم الاطباء ). || آلت مرد. نره. ( فرهنگ فارسی معین ) :
روز و شبان به گنبد سیمین شان زدیم
هر ساعتی ز وسّه سیمین یکی ستون.
سوزنی.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- چوب دستی . ۲- آلت مرد نره : روز و شبان بگنبد سیمین شان زدیم هرساعتی زوسه سیمین یکی ستون . ( سوزنی )

فرهنگ معین

(وِ سِّ ) (اِ. ) ۱ - چوبدستی . ۲ - (کن . ) آلت مرد، نره .

فرهنگ عمید

عصا، چوب دستی: به وسه سر بکوب حاسد را / من بکوبم اگر تو را وسه نیست (سوزنی: لغت نامه: وسه ).

گویش مازنی

/vesse/ برای – به خاطر - باید & بایست – باید & بس است – کافی است

دانشنامه عمومی

وسه (استان ماسوویان). وسه ( به لاتین: Łyse ) یک روستا در لهستان است که در گمینا وسه واقع شده است. [ ۱] وسه ۲٬۰۰۰ نفر جمعیت دارد.
عکس وسه (استان ماسوویان)عکس وسه (استان ماسوویان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

چوبدستی

پیشنهاد کاربران

وسه با دوحرف سین ( وَسّه ) در شمال تاجیکستان چوبچه های نیم گردرا کویند که در ساختمان خانه استفاده می شود. بسقف خانه از هفت تا سیزده عدد چوب بزرگ گزارند، و بین شان با وسه پر کنند

بپرس