وغب


مترادف وغب: پست، دون، فرومایه، ناکس، احمق، گول، ضعیف، نحیف، نزار

لغت نامه دهخدا

وغب. [ وَ ] ( ع اِ ) جوال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || رخت ردی و هیچکاره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || ( ص ) گول. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). احمق. ( اقرب الموارد ). || سست اندام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ناکس و فرومایه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || شتر سطبر توانا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). از اضداد است. ( منتهی الارب ). ج ، اوغاب ، وغاب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱- احمق گول . ۲- ناکس فرومایه . ۳- دارای بدن ضعیف جمع : اوغاب .

فرهنگ معین

(وَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - احمق ، گول . ۲ - ناکس ، فرومایه . ۳ - دارای بدن ضعیف .

پیشنهاد کاربران

بپرس