ولی نعمت

/valine~mat/

معنی انگلیسی:
benefactor

لغت نامه دهخدا

ولی نعمت. [ وَ لی ی ِ ن ِ م َ / وَ ن ِ م َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنکه بر کسی حق نعمت دارد. نگهبان نعمت :
فروغ دل و دیده مقبلان
ولی نعمت جان صاحبدلان.
حافظ.
|| بزرگ. سرور. رجوع به ولی ( از ع ، ص ، اِ )در این معنی شود.

فرهنگ معین

(وَ. نِ مَ ) [ ع . ] (ص مر. ) آن که بر کسی حق نعمت دارد.

فرهنگ عمید

خداوند نعمت، آن که بر کسی حق نعمت دارد.

مترادف ها

patron (اسم)
پشتیبان، حامی، دوست، نگهدار، ولینعمت، مشتری، حافظ

benefactor (اسم)
بانی خیر، نیکوکار، ولینعمت، واقف، صاحب خیر

فارسی به عربی

راعی , محسن

پیشنهاد کاربران

سرور، خواجه، ارباب،
وَلی - نِعمَت:
١. پشتیبان، پشتوانه، نگهدار، هوادار؛ نیکوکار
٢. مشتری، خریدار
٣. درخواست - کننده، درخواستگر
سلیم
ولی نعمت: پشتیبان کننده

بپرس