پروند

لغت نامه دهخدا

پروند. [ پ َرْ وَ ] ( اِ ) گلابی. کمثری. امرود. مرود :
گل پروند دسته بسته بود
مست [ شاید: مشک ] در دیده خجسته نگر.
عماره.

پروند. [ پ َرْ وَ ] ( اِخ ) مزرعه ای است از مضافات قزوین به ده فرسنگ شرقی اشکنان.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- ابریشم پرند . ۲- گلابی امرود کمثری .
مزرعه ایست از مضافات قزوین

فرهنگ عمید

حصار، فروند.

واژه نامه بختیاریکا

( پروند * ) پرتو؛ پدو
( پروند * ) گیاهی که خوراک دام است

پیشنهاد کاربران

پروند و پرونده
در کارنامۀ اردشیر بابکان آمده است:
�سوارانِ اردشیر را آگاهی نبود، به بُن دژ گولار آمدند و دژ را بپروستند�
در زبان‎های پارسی باستان، این واژه از parwastan ، از پیشوند para ( در فروگرفتن و پیرامون نیز میبینیمش ) و ریشۀ band به چم بستن امده در پهلوی ساسانی ، واژۀ parwast و parwand بسیار امده .
...
[مشاهده متن کامل]

در دینکرد ششم می‏خوانیم:
�برخی نیکان پرسیدند که پَروَند تن چه و پَروَند روان چه و پَروَند دست چه؟�
در تاریخ سیستان، این واژه به گونه پَرَن امده
شادروان بهار در پابرگ این واژه می‏نویسد که هنوز در زبان مردمان سیستان این واژه به کار میرود و میان مردم خراسان به گونه پَل و برخی جای دیگر به گونه پَرَند گفته می‏شود.
این واژه در زبان مردم راور به گونه پَروَند به چم باغ و در گویش یزد به گونه parvan kerdan ،
هنوز زنده است از این ریشه، واژۀ پرونده است
از دیگر واژگانی ساخته شده از این واژه ”پردیس“ است که در فرهنگ ایران باستان به باغ و بوستان دیوار کشیده است
در فارسی باستان از para و didā ( دیوار ) و به چم دیوار پیرامون است و انرا به گونه paradaidam - ( پرَ دَئدا پردئیس ) میبینیم
اگر بخواهیم پارسی را از نابودی رهایی و درستی و رستگاری دهیم باید اندیشه خویش را با این وازگان پارسی پرورد پرورش دهیم تا بتوانیم روان و رسا و آهنگین سخن بگوییم

بپرس